ارسالها: 12930
#881
Posted: 26 Jun 2015 17:50
این جاعل حرفه ای چک را شناسایی کنید
به گزارش پارسینه به نقل از مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ، در پی مراجعه نماینده حقوقی یک شرکت خصوصی به دادسرای ناحیه چهار تهران در شانزدهم فروردین ماه امسال و طرح شکایت مبنی بر جعل چک، پرونده ای در این خصوص در دادسرا تشکیل و دراختیار پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
شاکی پرونده در این باره به کارآگاهان گفت: به دنبال برگزاری یک مزایده در پایان سال گذشته و اطلاع رسانی آن از طریق روزنامه های کثیرالانتشار کشور، در زمان ثبت نام شخصی با ارایه مدارک و مشخصات شناسنامه ای مشخص در مزایده ثبت نام و مبلغ 10 میلیون ریال به منظور شرکت در مزایده به حساب شرکت واریز کرد.
وی خاطرنشان کرد: پس از گذشت مدت کوتاهی و پیش از شروع مزایده وی با مراجعه به دفتر شرکت انصراف خود را از حضور در مزایده اعلام و در زمان دریافت پول واریز شده به حساب شرکت درخواست کرد تا مبلغ 10 میلیون ریال را در قالب یک فقره چک بانکی دریافت کند.
شاکی پرونده در ادامه اظهارات خود به کارآگاهان گفت: با آغاز به کار شعبه های بانکی در سال جدید، در زمان بررسی اسناد مالی شرکت مشخص شد یک فقره چک شرکت به مبلغ حقیقی 10 میلیون ریال به مبلغ 70میلیون و هفت هزار ریال از طریق بانک شعبه بلوار شاهد واقع در خیابان 147 گلبرگ وصول شده است که در بررسی های بعدی مشخص شد چک مذکور متعلق به انصراف یکی از شرکت کنندگان در مزایده سال گذشته بود.
وی افزود: مبلغ و تاریخ چک به شیوه ای ماهرانه تغییر داده شده و وصول کننده با همان مشخصات شناسنامه ای فرد شرکت کننده در مزایده اقدام به دریافت پول از حساب شرکت کرده است.
*چک ها با مدارک شناسایی سرقتی وصول شد
براساس این گزارش با آغاز رسیدگی به پرونده، کارآگاهان پایگاه چهارم آگاهی تهران با شناسایی دارنده واقعی مشخصات شناسنامه ای مورد استفاده در زمان وصول چک اطمینان پیدا کردند که تمامی مدارک شناسایی این شخص سرقت شده است.
این شخص در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: 2 سال پیش در شهر اهواز مشغول کار بودم که کیف دستی حاوی تمام مدارک شناسایی ام سرقت شد و از آن زمان به بعد، هر بار با طرح شکایت های مشابه از شهرهای مختلف کشور، متوجه می شوم که فردی با استفاده از مدارک شناسایی من چک های بانکی وصول می کند.
*زاغ زنی در بانک ها، شیوه و شگرد دوم متهم
براساس این گزارش، کارآگاهان با بررسی شیوه و شگرد وصول چک های مجعول بانکی، موفق به شناسایی تعداد دیگری از شاکیان حقیقی و همچنین سازمان های فعال در زمینه خدمات اجتماعی در شهرهای مختلف کشور از جمله ارومیه، خلخال، سنندج و مشهد شدند.
در این شیوه جوان ناشناسی به بهانه کمک -بیشتر شاکیان از افراد مسن هستند- چک های افراد را وصول کرده و مبلغ چک را به طور کامل به آنها پرداخت می کرد.
پس از چند روز همان جوان ناشناس مجددا به شعبات بانکی مراجعه و این بار با ارائه چک هایی که مبلغ و تاریخ آنها به شیوه ای ماهرانه تغییر داده شده با هویت متعلق به صاحب مدارک شناسایی سرقت شده در شهر اهواز اقدام به وصول چک ها کرده است.
بر اساس این گزارش سرهنگ کارآگاه سعدالله گزافی رییس پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ در این باره گفت: با توجه به ادامه رسیدگی به پرونده و به منظور شناسایی و دستگیری متهم، دستور انتشار تصویر بدست آمده از این شخص از سوی مقام قضایی صادر شده است.
وی از شهروندانی که موفق به شناسایی هویت واقعی صاحب تصویر (متهم پرونده) شده اند خواست تا اطلاعات خود در خصوص مخفیگاه یا محل های تردد این شخص را با شماره تلفن 21866349 در اختیار پلیس قرار دهند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#882
Posted: 26 Jun 2015 18:08
روایت های تازه پسران و دختران از دستمالی های خیابانی
ایران وایر : روزهای داغ اواخر شهریور است و نمایشگاه های محلی کارشان را برای فروش لوازم التحریر شروع کردهاند. من یک دختر بچهام نه سالهام یک بلوز سفید آستین بلند و شلوار لی پوشیدهام و روسری کوچکی با طرح میکیموز به سر دارم. ازدحام جمعیت زیاد است و وسط جمعیت به جامدادیهای طرح مدرسه موشها و کاغذ کادوهای رنگی نگاه میکنم. مامان جلوتر در صف صندوق ایستاده که ناگهان احساس میکنم دستی از پشت. .. شوکه شدهام، اما هنوز در شوک آن لحظهام که دوباره این حرکت تکرار میشود. این بار رویم را برمیگردانم تا صاحب دست را شناسایی کنم. مرد جوان بلند قدی را میبینم که تا نگاهش میکنم به سقف خیره میشود. چند تانیه بعد دوباره این حرکت تکرار میشود. ضربان قلبم تند میشود. خدای چه کنم؟ خودم را به زور از میان جمعیت رد میکنم و جلوی مادرم میایستم. آنقدر متوجه موضوع نشدهام که مدام فکر میکنم تقصیر خودم است. احساس گناه تا چند شب خواب را از چشمانم میگیرد. این تصویر هنوز با جزئیات در ذهن من زنده است.
این تنها یکی از خاطراتی است که بعد از انتشار گزارش «انگشتهای هرز، روایت دختران از دستمالی های خیابانی» به دست «ایران وایر» رسیده است.
پس از انتشار این گزارش، دختران و پسران زیادی از شهرهای مختلف از دستمالیها و آزارهای خیابانی نوشتهاند. بعضی با اولین باری که با این حادثه رو.به رو شدهاند، اغاز کردهاند. اکثر انها تاکید کردهاند با گذشت سالها از این موضوع هنوز ان خاطره را با جزئیات به یاد دارند و یادآوریاش غمگینشان میکند. مثل فرشته که نوشته: «دوازده ساله بودم همراه مادرم سوار اتوبوس شده بودم که احساس کردم کسی باسنم را به ارامی لمس میکند. انقدر برام عجیب بود که با تعجب نگاه کردم . یک کارگر سی وپنج ، چهل ساله را دیدم که با لبخند زشتی نگاهم میکرد وقتی دوباره تکرار کرد من با ترس و تعجب به مادرم نگاه ردم. زبانم بند آمده بود و نمی دانستم باید چه عکس العملی نشان بدهم، فقط خودم را به مادرم نزدیکتر کردم ولی آن مرد به کارش ادامه میداد و هر بار بیشتر لمسم میکرد من بغض کرده بودم و از شرم اشک میریختم وقتی پیاده شدم دوباره به مرد خیره شدم و هنوز چهره اش را کاملا بخاطر دارم این حس و حالت بد و ترس ناشی از آن تعرض سالها با من بود.»
این تنها باری نبوده که فرشته این چنین ازار دیده است: « در سن شانزده سالگی یکبار که از خیابون نسبتا کم ترددی عبور میکردم صدای پای کسی را شنیدم که از پشت سرم به من نزدیک میشد فکر کردم شاید کسی با عجله میخواهد از کنارم رد شود ولی در عرض چند ثانیه مردی از پشت بغلم کرد و تمام بدنم را با شهوتی چندش اور و وحشیانه لمس کرد جوری که زمین خوردم. انقدر وحشت زده بودم که فقط جیغ میکشیدم و بعد از چند ثانیه ارام به راه خودش ادامه داد و من با تمام وجودم و گریان فریاد میزدم و به سمتش می دویدم، میخواستم بکشمش دلم میخواست بزنمش، اما مرد فرار کرد و ناپدید شد وسط خیابان با لباسهای پاره و خاکی فقط گریه میکردم، سه پسر جوان با متلک ها و حرف های زشت تحقیرم کردند با اونها هم دعوا کردم و فحش هایی نثارشون کردم که گستاخانه بود، انقدر گریه کردم که یکی از آنها دلش سوخت و پرسید چه اتفاقی افتاده؟»
نرگس هم نوشتهاش را با اولین بار شروع کرده است: «اولین بار وقتی ٧ سالم بود و با دامن جدیدی که مادرم برایم خریده بود، برای بازی کردن به گوچه رفته بودم با مزاحمت و آزار مواجه شدم، مردی شاید ٣٠ ساله ، به طرفم امد و به پاهام دست زد، من لال شده بودم، وسط کوچه زیر افتاب ظهر همینجوری خشک شده بودم و چشمم پر اشک شده بود ولی نمیتوانستم حرف بزنم ، کاملا لال ! به زانوها و پاهام دست کشید و رفت ..... هیچی نگفتم ! خیلی ترسیده بودم ، بعدها به این فکر کردم که اگه داد میزدم حتما یکی میومد کمکم و مرد فرار می کرد.» بزرگتر که میشود تصمیم میگیرد در برابر این آزارها دیگر آرام نماند: «وقتی ٢٠ سالم بود تو تاکسی مردی که کنارم نشسته بود سعی کرد از زیر کیفش به سینه ام دست بزنه، وقتی مطمئن شدم به راننده با تحکم گفتم که همین الان نگه دارد، بعد هم گفتم که این مرد را از ماشین بیرون بیندازد. چون دارد مزاحمم می شود.... مرد اعتراض کرد. گفت: دروغ میگویی، گفتم: ساکت شو، پیاده نشد در نتیجه من خودم پیاده شدم و به زنی که تو تاکسی بود، گفتم مواظب خودش باشد، زن هم با من همراه شد و از ماشین پیاده شد و راننده از اینکه با مرد برخورد جدی نکرد و دوتا مسافر از دست داد، به شدت ناراحت شد. از اینکه مرد را سرجایش نشاندم، احساس خوبی داشتم. یکبار هم داخل مترو، مردی از پشت بهم دست زد، در جا دستش را گرفتم و مامور را صدا کردم»
او معتقد است که با اعتراض میشود جلوی وقاحت این افراد ایستاد: «شاید از نظر قانونی و مسیر شکایت و شکایت کشی راهی طولانی در پیش داشته باشیم ، ولی با اعتراض می شود جلوی وقیح تر شدن این افراد را گرفت و شاید بعضی هاشون از ترس داد و بیداد ما دیگر دست از این کار بردارند و به حریم ما تعرض نکنند. من هیچوقت سکوت نمیکنم.»
ماندانا هم اولین بار وقتی ده ساله بوده و با لباس مدرسه سرخوش و قدم زنان به سمت دبستانش میرفته این تجربه تلخ را از سر گذرانده است:«دو باغبان شهرداری از پشت به او حمله میکنند. یکی دستش را دور گردنش حلقه میکند: شروع کردم فریاد زدن و مردم ریختند و دنبالشان کردند. بعدش را نفهمیدم چه شد اما از همان موقع، هر وقت کسی مزاحمم می شد،به تلافی آن روز که تنوانستم از خودم دفاع کنم حتما کتک مفصلی به او می زدم.»
سارا هم خاطرات زیادی از آزارهای خیابانی نوشته از شنیدن انواع متلک تا تماس دستهایی که به قول خودش هرز شدهاند: « این روزا محل کارم نزدیک بازار تهران تو کوچه مرویه. یه بار از بس پشت سر هم و بی وقفه بهم متلک گفتن عصبانی شدم و داد زدم ای بابا مگه شماها آدم ندیدین تاحالا؟ یه موتوری از کنارم رد میشد. برگشت نگام کرد و گفت بتمرگ تو خونت تا حرف نشنوی!»
بسیاری فکر میکنند این دستمالیهای خیابانی فقط خانمها را مورد اذیت قرار میدهد اما خاطره رضا این موضوع را از اساس نفی میکند: «کلاس اول راهنمایی بودم و اولین سالی بود که اجازه داشتم بدون سرویس به مدرسه بروم. باید برای رفت و امد به مدرسه سوار تاکسی میشدم. ان زمان هنوز در صندلی جلوی تاکسیها دو نفر کنار هم مینشستند، من هم کنار یک مرد مسن نشسته بودم. مرد دستش را بین دو پای من گذاشته بود و در کل مسیر پاهایم را میمالید. رویش را به سمت راننده کرده بود و جوری وانمود میکرد که انگار فقط حواسش به گفتوگو با اقای راننده است. موقعی که به راننده گفتم نگه دارد، نیشگونی از پایم گرفت. من تعجب کرده بودم ولی واقعا آنوقت نمیفهمیدم که ان مرد با من چه میکند.» رضا حالا یک فرزند هفت ساله دارد و میگوید: «مدام حواسم به پسرم هست و به او گفتهام هر کس پاهایت دست زد یا اندام خصوصیات را لمس کرد حتما به من خبر بده. ما از هیچچیز خبر نداشتیم و احساس عذاب وجدان میکردیم. این بچهها اگر بیشتر بدانند، حتما واکنش بهتری نشان میدهند و مثل ما دچار احساس گناه نمیشوند.»
سهند اما تجربه تلختری دارد. او یکبار توسط فراش مدرسه شان مورد آزار قرار گرفته است: «مدرسه ما یک زیرزمین بزرگ داشت که پر از نیمکت شکسته و تخته سیاه و ... بود. بچهها دوست داشتند به این زیرزمین سرک بکشند اما همیشه درش قفل بود. یکبار فراش مدرسه که حدودا چهل ساله بود به من گفت: دوست داری داخل زیر زمین را ببینی. من هم کلی خوشحال شدم. وقتی داخل زیر زمین شدم خودش را از پشت به من چسباند و شلوارم را پایین کشید.» سهند در برابر این اتفاق سکوت نکرده و همان روز موضوع را برای پدرش تعریف کرده: «فراش از مدرسه ما اخراج شد و پدر و مادرها در جریان این موضوع قرار گرفتند. نکته غم انگیز ماجرا این بود که خیلی از پدر و مادرها کنجکاو شده بودند و از بچههایشان درباره فراش مدرسه سوال کرده بودند. معلوم شد او این کار را با بچههای دیگر هم انجام داده بود اما انها از ترس به هیچکس چیزی نگفته بودند.»
دکتر ح.رحیم زاده روانپزشک معتقد است که دست مالیهای یا "مالش دوستی" (frotteurism) از طرف بیماران اختلالات روانی صورت میگیرد: «مالش دوستی جزو اختلالات پارا فیلیا )انحراف جنسی) طبقهبندی میشود. مالش دوستی برانگیختگی شدید جنسی منجر به مالش یا تماس نسبت به شخصی است که ار این کار رضایت ندارد و در مکان های عمومی و شلوغ مثل مترو، اتوبوس و... دیده میشود. این علائم حداقل به مدت شش ماه باید در فرد بیمار وجود داشته باشد و شخص پس از این رفتار کاهش عملکرد و یا استرس قابل توجهی دارد » او معتقد است که معمولا افرادی که این اختلالات را دارند میتوانند، همزمان هایپر سکشوال، اختلالات شخصیتی ضد اجتماعی یا سابقه مصرف مواد و... را داشته باشند. معمولا اولین علائم این بیماری در اوایل بلوغ اتفاق میافتد و فرد نسبت به اعضای خانواده، هم کلاسیها و معلمان این رفتارها را نشان میدهد. طبق تعریف DSM5 ( راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) سی درصد مردان دچار چنین اختلالی هستند.
دکتر رحیم زاده البته این بیماری را قابل درمان میداند و میگوید: «راه های درمان این بیماری شامل رفتار درمانی و شناسایی محرکها و بازسازی رفتار و البته دارو درمانی است.»
با این حال در حال حاضر مکانیسم اجتماعی یا تمایل شخصی برای توجه به چنین بیماری هایی وجود ندارد و کماکان به فهرست قربانیان این بیماری افزوده می شود، قربانیانی که کامنت های رسیده به ایران وایر تنها بخشی از رنج های آنان را بازگو کرده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#883
Posted: 26 Jun 2015 23:00
زن جوان در دادگاه: شوهرم لاین و واتس آپ دارد، من اجازه ندارم!
زن جوان وقتی دید که شوهرش در گروههای شبکه های مجازی است راهی دادگاه خانواده شد و درخواست طلاق داد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درخصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم خودش مرتب در گروههای مختلف شبکه های مجازی موبایل است و مدام در وایبر و واتس آپ و لاین در حال چت کردن است. ولی اجازه نمی دهد من این برنامه ها را در گوشی ام داشته باشم.
زن جوان ادامه داد:به او می گویم اگر خوب نیست چرا تو خودت مدام برای آنها وقت می گذاری. به من می گوید این برنامه ها اعتیاد آور است و وقت آدم را می گیرد. هرچه به او می گویم چرا چیزی که بد است خودت استفاده می کنی می گوید من فرق می کنم و نمی خواهم تو درگیر این مسایل شوی. الان چند ماه است که سر این موضوع با هم درگیر هستیم و من تازه متوجه شدم که شوهرم خیلی خودخواه است.
وی افزود:حتی به او مشکوک هم شدم و حس می کنم دلیلی دارد که اجازه نمی دهد من وارد این برنامه ها و گروهها شوم. برای همین تصمیم به جدایی گرفتم.
بعد از صبحت های این زن قاضی شوهر وی را هم به دادگاه احضار کرد تا صحبت های او را هم بشود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#884
Posted: 27 Jun 2015 12:36
مادر و دختر؛ خون و اسید /جزئیات اسیدپاشی روی زن۳۰ ساله و دختر ۸ سالهاش در کوهدشت لرستان
اول: کارد را از آشپزخانه برداشت و به حیاط رفت. زن برادرش از ترس به گوشه حیاط رفته و دختر هشت سالهاش را سفت بغل کرده بود. مهدی کارد را به سمت گردن رعنای 30 ساله گرفت و چند ضربه به کتفش زد. فاطمه هشت ساله هنوز به مادر چسبیده و سروصورتش از خون مادر قرمز شده بود. چند نفری که در گوشههای حیاط نظارهگر بودند از ترس کاردی که مهدی در دست داشت جلو نمیآمدند. مهدی از ضربههای پیدرپی کارد که به زن برادرش زده بود راضی نشد و ترجیح داد بقیه خشم خود را با ریختن اسیدی قوی روی صورت و بدن زن برادرش فرو بنشاند. او قصد ریختن اسید روی برادرزادهاش را نداشت، اما فاطمه هنوز به رعنا چسبیده بود و از ترس میلرزید. این شد که حالا فاطمه هشت ساله نیز به علت 15 درصد سوختگی درجه 3 در ناحیه دست، سینه و پا، در بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری تهران بستری شده است.
دوم: پرسنل اورژانس و پرستاران بیمارستان شهدای خرمآباد وقتی با رعنا و فاطمه روبهرو شدند، نمیدانستند اول باید خونریزی گردن و کتفی که حاصل ضربات چاقو بود را بند بیاورند یا همانطور که آموزش دیدهاند، فوری محل اسیدپاشی شده را شستوشو بدهند. به گفته سوپروایزر بخش اورژانس این بیمارستان، ابتدا محلهای آلوده به اسید، مورد شستوشو قرار گرفت و سپس زن 30 ساله را برای بخیه راهی اتاق عمل کردند. به گفته مسئولان این بیمارستان، اگرچه به محض رسیدن رعنا، شستوشوی محلهای اسیدپاشی انجام شد، اما دیگر دیر شده بود. از آنجایی که خانواده رعنا با اورژانس تماسی نگرفته و او را به جای آمبولانس، با خودروی شخصی به بیمارستان انتقال داده بودند، او و دخترش تا زمانی که به بیمارستان برسند همچنان سوختند و اسید در همین دقایق کار خود را کرده بود...
سوم: ماموران و کارآگاهان فرماندهی انتظامی استان لرستان از طریق پرسنل بیمارستان در جریان این جنایت قرار گرفتند و شناسایی مهدی را در دستور کار خود قرار دادند. مهدی بلافاصله پس از ارتکاب این جنایت متواری شده بود و در منزل هیچیک از بستگانش نبود. بالاخره ماموران موفق شدند در نیمه شب همان روز یعنی دوم تیر، متهم را در کوههای بلواران شهرستان کوهدشت شناسایی و بازداشت کنند.
چهارم: اینجا بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری تهران است. جایی که نیمه شب سوم تیر، برای رعنا و دخترش از این بیمارستان پذیرش گرفته و آنها را منتقل کردهاند. مادر و دختر هر دو با سوختگی شدید ناشی از اسید در بخش «آیسییو» این بیمارستان نگهداری میشوند. اگر نگرانی رعنا برای دخترش را کنار بگذاریم، او به جز دردهای پارگی کتف و سوزش صورت و سینه، از موضوع دیگری نیز رنج میبرد. آخر پزشکان احتمال نابینا شدن رعنا را میدهند.
جنایت از کجا آغاز شد؟
هنوز عقربههای ساعت به 7 شب سهشنبه دوم تیر نرسیده بود که مهدی با زن برادرش شروع به بحث و مجادله کرد. زن مهدی چند روزی بود از خانه قهر کرده و به خانه پدریاش رفته بود. مهدی نیز باعث و بانی این ماجرا را زن برادر خود میدانست و تصمیم گرفت انتقام قهر همسر خود را از زن برادر خود بگیرد. خانواده مهدی، خانواده برادرش و چند خانواده دیگر در یکی از خانههای حیاطدار شهرک امام در نزدیکی شهرستان کوهدشت لرستان زندگی میکردند. عصر سهشنبه بود که مهدی شرایط را برای عملی کردن تصمیم خود مناسب دانست و ضربات چاقو را یکی پس از دیگری به کتف زن برادر خود فرود آورد. یکی از اقوام مهدی درباره آن دقایق به فرهیختگان گفت: «مهدی پس از وارد کردن ضربات چاقو یک ظرف اسید را نیز روی سر، سینه و صورت زن برادر و برادرزاده خود ریخت.» وی ادامه داد: «اینطور که شنیدهایم مهدی فقط قصد داشته روی رعنا اسید بپاشد، اما از آنجایی که فاطمه تماممدت به مادر خود چسبیده بود، او نیز مورد این حمله بیرحمانه قرار گرفت.»
مصدومان را با خودروی شخصی به بیمارستان رساندند
محمدی، معاون اورژانس لرستان درباره جزئیات این حادثه به فرهیختگان گفت: «متاسفانه این خانواده وقتی با این جنایت روبهرو شدهاند امدادگران اورژانس را در جریان قرار ندادهاند و مصدومان را با خودروی شخصی به بیمارستان شهدای خرمشهر انتقال دادهاند.» وی همچنین گفت: «اگر این خانواده با اورژانس تماس گرفته بودند امدادگران ما کمتر از چند دقیقه محلهای اسیدپاشی را مورد شستوشو قرار میدادند و قطعا امروز مصدومان این حادثه وضعیت خیلی بهتری داشتند.» وی با بیان اینکه در مورد اسیدپاشی تنها اتفاق مهم این است که محل اسیدپاشی شده هر چه زودتر مورد شستوشو قرار بگیرد، افزود: «به هر حال این خانواده به دلیل اضطراب فراوانی که داشتند خودشان مصدومان را به بیمارستان رساندند و ما نیز نیمه شب سوم تیرماه برای مادر و دختر از بیمارستان مطهری پذیرش گرفتیم و آنها را با آمبولانس راهی تهران کردیم.»
متهم در کوههای بلوران پنهان شده بود
سرهنگ رضا شیراوژن، معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان لرستان درباره شناسایی متهم به فرهیختگان گفت: «متهم سابقه نداشته و معتاد نیز نیست. اینطور که از خانواده او شنیدهایم گاهی دچار اختلالات روانی و روحی است که انجام این کار نیز احتمالا برخاسته از همین مشکل او است.» البته این مقام انتظامی این موضوع را منوط به تایید پزشکی قانونی لرستان بعد از انجام آزمایشات روانی دانست. سرهنگ شیراوژن همچنین گفت: «متهم کمتر از 24 ساعت پس از جنایت در حالی که در کوههای بلوران اطراف شهرستان کوهدشت پنهان شده بود شناسایی و دستگیر شد.»
یکی از سوپروایزرهای بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری تهران درباره آخرین وضعیت این مادر و دختر به فرهیختگان گفت: «بینایی این خانم بستگی به عمل چشم او دارد و هنوز پزشکان نظر قطعی درباره از دست رفتن یا نرفتن بیناییاش ندادهاند.» وی همچنین گفت: «رعنا دچار 40 درصد سوختگی درجه 3 شده و تحت مراقبتهای ویژه در بخش آیسییو قرار دارد.» به گفته این مسئول بیمارستان که نخواست نام او منتشر شود، تاکنون دو عمل جراحی روی رعنا انجام شده و دختر او نیز دچار سوختگی شدیدی در ناحیه سینه، دست و پاست.
اسیدفروشی آزاد است
به هر حال سناریوی اسیدپاشیها همچنان ادامه دارد و این مادر و دختر در حالی قربانی این ماده شدند که هنوز متهم به اسیدپاشی اصفهان شناسایی نشده است. از سوی دیگر نمایندههای مجلس درباره قانون محدودیت فروش اسید میگویند: هیچ لایحهای از هیچ ارگانی به دستشان نرسیده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#885
Posted: 27 Jun 2015 16:40
درد دل دردسرساز با دوست همسر
زندگی سمیرا و مجید تنها به خاطر درد دل مرد با دوست همسرش از هم پاشید. مجید با دوست صمیمی همسرش درد دل کرده بود و سمیرا هم بعد از شنیدن این موضوع راهی دادگاه خانواده شد تا درخواست طلاق بدهد. حالا زن جوان روی صندلی نشسته و بسیار خونسرد است اما همسرش با اضطراب در راهروی دادگاه خانواده تهران قدم میزد تا اینکه منشی دادگاه نام آنها را صدا میزند. هردو در برابر قاضی مینشینند. قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده پرونده را باز میکند و از این زوج میپرسد: چرا بعد از سه سال درخواست طلاق دادید؟
زن جوان می گوید: آقای قاضی سه سال از بهترین روزهای زندگیم را درکنار مردی گذراندم که کوچک ترین اعتمادی به من ندارد. با این وجود سعی کردم بدبینی هایش را تحمل کنم اما وقتی متوجه شدم با بهترین دوستم تماس گرفته و از من بدگویی کرده خیلی به هم ریختم و از همان لحظه تصمیم به جدایی گرفتم.
وی ادامه می دهد: چند شب پیش یکی از دوستانم به خانه ام آمد و از من خواست کمی در رفتارهایم تجدید نظر کنم. خیلی تعجب کردم. او از دعوای من و همسرم خبر داشت و وقتی از او پرسیدم که چطور از دعواهای ما با خبر است ناباورانه گفت که همسرم با او درد دل کرده است. همسرم چند روز پیش با دوست صمیمی ام تماس گرفته و از من بدگویی کرده بود. او رازهای زندگی ما را برای دوستم تعریف کرده و از او مشورت می خواست. باورم نمی شد چطور ممکن است مردی به دوست همسرش زنگ بزند و شروع به بدگویی کند. من هم وقتی این موضوع را شنیدم تصمیم به جدایی گرفتم. چون دیگر کوچک ترین علاقه ای به او ندارم. مگر می شود در کنار این مرد زندگی کرد و به او اعتماد داشت.
حرف های این زن که به پایان می رسد مرد جوان به قاضی می گوید: آقای قاضی باور کنید هزار بار از او عذرخواهی کردم اما او حاضر نیست مرا ببخشد. انسان جایزالخطاست، درست است من اشتباه کردم نباید با دوستش تماس می گرفتم و از او بدگویی می کردم اما در آن شرایط تصور نمی کردم این موضوع باعث ناراحتی همسرم شود. او زن خوبی است اما بیشتر اوقات لجبازی می کند و من عصبی می شوم. می خواستم با کسی درددل کنم تا کمی آرام شوم. فکر نمی کردم به خاطریک اشتباه همسرم ساز جدایی کوک کند.
وی ادامه می دهد: وقتی این موضوع را متوجه شد وسایلش را جمع کرد و به خانه پدرش رفت، بعد از آن هرچه با او تماس گرفتم جوابم را نداد حتی به خانه پدرش رفتم، اما هیچ کس در را به رویم باز نکرد تا این که از خواهرش شنیدم همسرم قصد جدایی دارد. وقتی پی به این موضوع بردم حال و روزم به هم ریخت. شب ها کابوس های وحشتناک می بینم و مثل دیوانه ها از خواب می پرم. دلم می خواست زمان به عقب برمی گشت و من هرگز چنین اشتباهی مرتکب نمی شدم. ای کاش همسرم مرا ببخشد. در این چند روزی که او خانه را ترک کرده، زندگی برایم مثل یک جهنم شده است. من نمی توانم بدون همسرم زندگی کنم،زندگی بدون او برایم سخت است.
بعد از اظهارات این مرد، قاضی سعی کرد زن جوان را از جدایی منصرف کند، اما سمیرا باز هم اصرار به جدایی داشت و حاضر نشد از تصمیمش منصرف شود. زن جوان اصرار به جدایی داشت و مرد با التماس از او می خواست که به خانه برگردد و از اشتباه او بگذرد. برای همین در نهایت قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
مشکلات کوچک را بزرگ نکنید
دکتر حسن عشایری / روان شناس: گاهی اوقات زندگی مشترک زوج ها به جدایی ختم می شود اما هیچ دلیل موجهی برای آن وجود ندارد. زن و مرد در همه زمینه ها با هم تفاهم دارند و از همه نظر با هم در یک طبقه هستند. اتفاقا خیلی هم عاشق یکدیگر هستند و حتی نمی توانند بدون هم زندگی کنند. ولی با این وجود راهی دادگاه خانواده می شوند تا برای همیشه از هم جدا شوند. این افراد از یک اختلاف ساده یا مشکل ساده برای خود بحرانی درست می کنند و سرانجام راهی دادگاه خانواده می شوند. می شود این گونه مشکلات را نه با جنگ و دعوا بلکه با صحبت و آرامش حل کرد و به یک نتیجه قابل قبول دست یافت. نتیجه ای که از نابود شدن یک زندگی جلوگیری و زوج را به ادامه زندگی مشترکشان تشویق کند. به نظر من نباید یک مشکل ساده و کوچک را بزرگ کرد. نباید عجول بود و اختلاف نظرها را سخت گرفت و خیلی راحت به جدایی فکر کرد. خیلی ها در زندگیشان از خیلی چیزها می گذرند. چیزهایی که شاید اساسی ترین و مهم ترین خواسته شان باشد ولی گذشت می کنند. برای همین از اختلاف نظرهای ساده و مشکلات کوچک هم می توان بسادگی گذشت و آن را با گفت وگو حل کرد. زن و مرد باید با هم صحبت کنند و از مشکلات هم باخبر شوند و پس از آن درصدد حل آن برآیند. نه این که با بروز کوچک ترین مشکل به جدایی فکر کنند. البته در این پرونده، مرد به جای درد دل با دوستش می توانست از یک مشاور کمک بگیرد. زنان بر افشا نشدن راز زندگی بخصوص در میان جمع دوستان تاکید دارند و زمانی که متوجه افشای این موضوعات می شوند، حس می کنند حفاظ اطراف خانه شان از هم پاشیده شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#886
Posted: 27 Jun 2015 16:42
یک زوج سالمند زیر ۲۴ تن آسفالت جان باختند
بر اثر واژگونی یک دستگاه تریلر حامل 24 تن آسفالت بر روی سواری پژو، یک زوج سالمند جان باختند.
به گزارش نویدار، رییس پلیس راه استان همدان به ایرنا گفت: « این حادثه عصر شنبه در مسیر گل تپه - کبودرآهنگ رخ داد. »
«مهدی شاکری» اضافه کرد: «طبق بررسی های انجام شده، راننده خودرو پژو اقدام به سبقت از تریلی کرده سپس به علت این که با خودرو مقابل رخ به رخ برخورد نکند، با شتاب وارد لاین خود می شود. این اقدام راننده سواری منجر به خروج خودروی پژو و تریلر از مسیر اصلی شده و هر دو در حاشیه جاده واژگون می شوند. »
به گفته وی، در این سانحه دلخراش، تریلر حامل آسفالت بر روی خودرو سواری پژو واژگون شد و راننده 68 ساله به همراه زن 55 ساله جان باختند
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#887
Posted: 28 Jun 2015 12:34
حریق در اسکله بندر دیر؛ ۱۶ شناور باری و صیادی در آتش سوختند
مقامات شهرستان دیر در ساحل خلیج فارس از وقوع یک آتشسوزی در اسکله این بندر خبر دادند که دستکم ۱۶ لنج را طعمه خود ساخته است.
خبرگزاری تسنیم روز جمعه، پنجم تیر، به نقل از حمزه اعتماد، فرماندار شهرستان دیر گزارش داد که گروههای مختلف آتشنشانی ساعتها در مهار این حریق ناتوان ماندند.
به گفته وی، آتشسوزی نخست در یکی از شناورهای صیادی اسکله بندر دیر آغاز شد که در نتیجه وزش باد به لنجها و اسکله سرایت کرد، اما مهار آتش با توجه به جنس بدنه موتور لنجها که فایبرگلاس است با مشکل مواجه شد، بهطوری که هشت گروه آتشنشانی ناتوان از این امر ماندند.
فرماندار شهرستان دیر در نهایت شش ساعت پس از شروع این آتشسوزی در گفتوگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، اعلام کرد که عملیات مهار این آتشسوزی پایان یافته است.
آماری که آقای اعتماد از خسارات این آتشسوزی ارائه داده حکایت از آن دارد که ۱۲ شناور صیادی و چهار شناور باری در جریان این حادثه سوخته و ۵۰ تا ۱۰۰ درصد آسیب دیدهاند.
بندر دیر، بزرگترین بندر صیادی جنوب ایران محسوب میشود با چهار اسکله که ۵۰۰ قایق، لنج و کشتی را در خود جای داده است. با این حال مسئولان این شهر از عدم تهمیدات ایمنی در اسکلههای آن گلایه دارند.
خبرگزاری مهر اظهارات عباس پولادی، رییس شورای شهر بندر دیر، را بازتاب داده است که میگوید: «متاسفانه امکانات اسکله دیر در حد نام بزرگترین بندر صیادی کشور نیست. حتی یک ماشین آتش نشانی مجهز برای خاموش کردن آتش در دسترس ما نیست و مجبور به کمک گرفتن از امکانات شهرهای مجاور نظیر کنگان و بنک شدهایم».
فرماندار بندر دیر نیز تایید کرده که برای مهار آتش اسکله این بندر گروههایی ار بنک، کنگان، دوراهک و پارس جنوبی به محل اعزام شدهاند و در نهایت نیز یدککش آتشخوار عسلویه در ماجرا دخالت کرده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#888
Posted: 28 Jun 2015 12:36
تجاوز به دختر تنهای ۵ساله در خانه/ اظهارات مادر پشیمان
خراسان نوشت:زیاده خواهی و بلندپروازی هایم مرا به روز سیاه نشاند. از روزی که فرزندانم به دنیا آمدند سعی می کردم زیباترین و گران ترین کفش و لباس را برایشان تهیه کنم تا همواره مورد توجه دیگران باشم دوست داشتم مدام در بازار خرید کنم و هر روز لباس های مارکدار بپوشم، اما شوهرم کارگر ساده ساختمانی بود و حقوقش کفاف این گونه خرج ها را نمی داد تا این که ...
زن جوان درحالی که مدام خود را سرزنش می کرد و مدعی بود زیاده خواهی هایش تلخ ترین حادثه زندگی اش را رقم زده است به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: هیچ گاه به حقوق شوهرم قانع نبودم چرا که درآمد یک کارگر ساختمانی پاسخگوی هزینه هایی که برای زیبا جلوه دادن خود و فرزندانم انجام می دادم نبود و همین موضوع موجب بروز کشمکش هایی در زندگی ما شده بود به طوری که من حتی یارانه فرزندانم را نیز صرف خرید انواع لباس های خارجی می کردم و این گونه خریدها درحالی برایم به یک عادت تبدیل شده بود که دیگر پولی برای خرید نداشتم به همین دلیل در یک کارگاه خیاطی مشغول کار شدم تا بتوانم زندگی ام را آن گونه که دوست دارم اداره کنم. حقوق ثابتی نداشتم و به تعداد دوخت و دوزهایم پول می گرفتم آن روزها تا ساعت 2 بعدازظهر کار می کردم و پس از آن در کنار دختر و پسرم به وضعیت زندگی ام می رسیدم اما کم کم با دیدن درآمدهایم حریص شدم و سعی کردم با کار زیاد پول بیشتری به دست آورم این گونه بود که دیگر تا ساعت 8 شب به کارم ادامه می دادم این درحالی بود که پسر 13ساله و دختر 5ساله ام را در خانه تنها می گذاشتم .
اگرچه علی پسر خوب و حواس جمعی بود اما من آن قدر غرق در زیاده خواهی هایم بودم که فراموش کرده بودم او هم مانند نوجوانان دیگر به بازی و هیجان نیاز دارد اگرچه بارها از بیتا شنیده بودم که پسرم او را تنها می گذارد و با دوستانش مشغول بازی می شود ولی هیچ وقت این موضوع را جدی نگرفتم و تنها علی را نصیحت می کردم و در برابر مسئولیت نگهداری از بیتا مبلغی پول به او می دادم تا حرفم را گوش کند و من با خیال راحت تری کار کنم.
مدتی از این ماجرا گذشت تا این که چند روز قبل در محل کارم دلشوره عجیبی پیدا کردم و هراسان به سمت منزل رفتم وقتی در حیاط را باز دیدم دلهره شدیدی سراسر وجودم را فراگرفت با شنیدن صدای گریه دخترم نمی دانم چگونه خود را به اتاق رساندم وضعیت اتاق به هم ریخته بود و علی هم در منزل حضور نداشت دخترم گریه کنان خود را به آغوشم انداخت و گفت علی با دوستانش بیرون رفت در حیاط باز بود که مردی وارد شد و گفت دنبال پول هایش می گردد زن جوان ادامه داد اگرچه سارق همه طلاها و پول هایی را که پنهان کرده بودم سرقت کرده بود اما آن چه خیلی برایم دردآور بود این بود که دخترم طعمه آن شیطان کثیف شده بود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#889
Posted: 28 Jun 2015 12:38
افشای انگیزه اسیدپاش آشنا به مادر و دختر
عامل اسیدپاشی به مادر و دختر هشت ساله در کوهدشت تصور میکرد زن برادرش عامل اصلی طلاق وی از همسرش است. این مرد کینهجو در حالی که ظرف اسیدی در دست داشت، مخفیانه وارد خانه برادرش شد و به جنایتی اسیدی دست زد. ساعت 7 عصر سهشنبه دوم تیرماه سالجاری در روستای بلوران کوهدشت لرستان اسیدپاشی هولناکی رخ داد که در آن زن جوانی با دخترش هدف اقدام جنونآمیز برادر شوهر خود قرار گرفتند.
همسایهها وقتی صدای فریادهای زن و دخترک را شنیدند از خانههایشان بیرون ریختند و با صحنه وحشتناکی روبهرو شدند. شاه حسین 25 ساله پس از ریختن اسید روی زن برادر و دختر کوچولویش با چاقو به وی حملهور شده بود که با دیدن همسایهها در قتل آنها ناکام ماند و سریعاً پا به فرار گذاشت. در این حادثه هولناک «رعنا» 38 ساله و «فاطمه» دختر 8 سالهاش بشدت از ناحیه اندامی دست، پا، کتف و کمر آسیب دیدند.
مادر و دختر اسید سوخته کوهدشتی پس از درمانهای اولیه در بیمارستان شهدای عشایر برای درمان تخصصی به بیمارستان سوانح و سوختگی شهید مطهری تهران انتقال داده شدند و پزشکان پس از معاینات تخصصی، میزان سوختگی رعنا را 20 درصد و دخترش را 10 درصد اعلام کردند. همزمان با درمان این مادر و دختر، پلیس به ردیابی و دستگیری برادر کینهجو پرداخت و سرانجام وی را که در کوههای اطراف روستایشان پنهان شده بود در کمتر از 24 ساعت دستگیر کرد.
انگیزه مرد اسیدپاش
رسول برادر رعنا در حالی که هنوز باور ندارد خواهر و خواهرزادهاش هدف کینه برادرشوهر رعنا قرار گرفتهاند به شوک گفت: اسیدپاش دچار اختلال اعصاب و روان است، او بر اثر وارد آمدن ضربه به سرش آسیب دیده و تحت درمان بود اما از آنجایی که نمیخواست بگوید مشکل دارد آن را پنهان میکرد، همین رفتارهایش باعث شد تا خانوادهاش با این تصور که ازدواج میتواند بیماری وی را درمان کند تصمیم گرفتند برای او زن بگیرند تا وی دست از این رفتارهایش بردارد و حالش خوب شود اما این کار موضوع را بدتر کرد چرا که همه این کینه و خصومتها به خاطر همین ازدواج ناموفق بود.
برادر نگران رعنا ادامه داد: از آنجایی که خواهرم عروس بزرگتر بود در مراسم خواستگاری برادر شوهرش حاضر شد و حدود سه ماه پیش شاه حسین با دختر مورد علاقهاش ازدواج کرد اما در کمتر از دوماه زن بیچاره نتوانست بدرفتاریهای وی را تحمل کند و وقتی پی به بیماری او برد درخواست طلاق داد و از وی جدا شد همین امر باعث بروز همه مشکلات شد.
شاهحسین در خانواده میگفت این دختری را که برایش انتخاب کردهاند نمیخواسته و دختری که به او نشان دادند با کسی که به همسریاش درآمده فرق میکند به همین خاطر از او طلاق گرفته است. از سوی دیگر نیز مرد اسیدپاش ادعا کرد باعث این طلاق، مادر و زن برادرش بودهاند و به همین خاطر از آنها کینه به دل گرفته بود در حالی که او به میل خودش ازدواج کرد سپس همسرش را طلاق داد و این هیچ ربطی به شخص دیگری نداشت و همین توهمات باعث شد این اتفاق وحشتناک رخ دهد.
وی ادامه داد: در شب حادثه خواهرم و دخترش فاطمه در خانه تنها بودند و برای افطاری آماده میشدند تا به میهمانی بروند اما ناگهان شاه حسین از دیوار که خیلی هم کوتاه است وارد حیاط خانه شده و بلافاصله پس از باز کردن در ورودی اتاق، اسید را روی رعنا و پس از آن فاطمه میپاشد، وقتی که رعنا قصد فرار داشته او با چاقو به جان خواهرم میافتد، او از ترس جان دخترش خودش را روی او میاندازد تا وی آسیبی نبیند و برای دفاع از خود دستش را بلند میکند که ضارب به او حمله کرده و سپس پا به فرار میگذارد.
در این حادثه خواهرم و فاطمه بشدت آسیب دیدند اما باز هم جای شکر دارد که لنزی که در چشمان خواهرم بود تا حدودی باعث شد به قرنیهاش آسیبی نرسد .
رسول در ادامه گفت: شوهر خواهرم وقتی در جریان قرار گرفت سریعاً خودش را به خانه رسانده و پس از آن به پلیس آگاهی کوهدشت رفت و از برادرش شکایت کرد و گفت به هیچ عنوان از شکایتش صرف نظر نمیکند چرا که همسر و دخترش بیگناه دچار این حادثه شدهاند و تنها به خاطر یک شک و بیماری برادرش این بلا سرشان آمده وگرنه هیچ مشکلی با برادرش نداشته است.
این برادر غمگین افزود: ما هم پیگیر ماجرا هستیم و نمیگذاریم حق خواهرم و دختر کوچولویش پایمال شود. بنابراین گزارش، تحقیقات تکمیلی در رابطه با این پرونده همچنان ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#890
Posted: 28 Jun 2015 12:40
ردپای شهرام شبپره در کلاهبرداریهای میلیاردی؛ این کلاهبردار را شناسایی کنید
فروشنده خانههای رؤیایی در آلانیای ترکیه پس از دستگیری و حضور در اداره چهاردهم پلیس آگاهی صراحتاً به انجام تبلیغات فروش ملک در شبکههای ماهوارهای غیرقانونی و کلاهبرداری از شکات اعتراف کرد.
آنا نوشت: در روز 14 بهمن 93 خانمی با مراجعه به دادسرای امور بینالملل و طرح شکایتی عنوان داشت که از طریق آگهی تبلیغاتی یکی از شبکه های ماهواره ای قصد خرید یک واحد آپارتمان مسکونی در کشور ترکیه را داشته که توسط شخص فروشنده مورد کلاهبرداری قرار گرفته است.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع کلاهبرداری و به دستور شعبه اول بازپرسی دادسرای ناحیه 30 تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
شاکی پس از حضور در اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: شخصی بنام «یاشار» با اعلام مالکیت شرکت «فرست هوم آلانیا» با شماره ثبت جعلی متعلق به یک شرکت تبعه ترکیه اقدام به فروش یک دستگاه آپارتمان در کشور ترکیه - منطقه آلانیا به اینجانب کرد و بابت پیش پرداخت فروش آپارتمان نیز مبلغ 20 هزار یورو به حساب ایشان واریز کردم.
شاکی در خصوص نحوه اطلاع از کلاهبرداری به کارآگاهان گفت: جهت تحویل آپارتمان به کشور ترکیه رفته بودم که در آنجا متوجه شدم آپارتمانی که توسط آقای «یاشار» به بنده فروخته شده، در واقع متعلق به یک تبعه ترکیه است که توسط ایشان اجاره شده است؛ با مراجعه به ایران و جهت استرداد مبلغ پیش پرداخت به سراغ «یاشار» رفته؛ اما او اعلام کرد که قادر به استرداد پول نبوده و به این بهانه درخواست استرداد پول طی دو مرحله شد اما به وعده خود عمل نکرد.
شاکی در خصوص نحوه آشنایی خود با «یاشار» نیز به کارآگاهان گفت: از طریق برنامه شب خیز که از طریق شبکه ITN پخش میشود در جریان فروش آپارتمان در منطقه آلانیا قرار گرفتم؛ پس از تماس با شماره اعلام شده از سوی برنامه، با آقای «یاشار» آشنا شدم که ایشان خود را مالک شرکت فرست هوم آلانیا معرفی کرد.
با بررسی پرونده شکایت های مشابه مشخص شد که شکات و مالباختگان دیگری نیز توسط مدیر شرکت فرست هوم آلانیا مورد کلاهبرداری قرار گرفتهاند.
تعدادی از شکات پس از حضور در اداره چهاردهم آگاهی اعلام داشتند که علاوه بر آگهی تبلیغاتی شبکههای ماهوارهای، از طریق آگهیهای تبلیغاتی درج شده در روزنامههای کثیرالانتشار ورزشی با «یاشار» آشنا شدهاند؛ تعدادی دیگر نیز در خصوص نحوه آشنایی خود با یاشار عنوان کردند که اولین ملاقات خود با وی را در هتلهای چند ستاره انجام داده و این شخص خود را به عنوان فروشنده آپارتمان در ترکیه، جزیره کیش و ... معرفی کرده است.
با شناسایی محل تردد «یاشار » (35ساله) در جزیره کیش، هماهنگیهای لازم با پلیس آگاهی جزیره کیش انجام شد و متهم در مورخه 2 تیر 94 در اختیار اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
متهم پس از حضور در اداره چهاردهم پلیس آگاهی صراحتا به انجام تبلیغات فروش ملک در شبکه های ماهوارهای غیرقانونی و کلاهبرداری از شکات اعتراف کرد.
متهم در ادامه تحقیقات اعلام کرد: در طول مدت فعالیت خود با یکی از خوانندگان - متواری از ایران - بنام «شهرام شب پره» اقدام به فروش آپارتمان میکردم اما پس از گذشت مدتی کوتاه با شهرام شب پره دچار اختلاف شده و از ترس این شخص مجبور به ترک کشور ترکیه و بازگشت به ایران شدم و در حال حاضر نیز شرکت فرست هوم آلانیا متعلق به این شخص (شهرام شب پره) است.
سرهنگ کارآگاه محمدرضا ذاکر استقامتی، معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم به کلاهبرداری و شناسایی تعدادی از شکات و مالباختگان و به جهت شناسایی دیگر جرایم ارتکابی و همچنین سایر شکات و مالباختگان، دستور انتشار بدون پوشش تصویر متهم از سوی مقام قضایی صادر شده است؛ لذا از کلیه شکات و مالباختگانی که موفق به شناسایی تصویر متهم شدند، دعوت میشود تا جهت پیگیری شکایات خود به اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟