انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 3 از 43:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  40  41  42  43  پسین »

مشاعره مشروط


مرد

 
realsex_mazyar: فلک
چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز
از این حیل که در انبانه بهانه توست
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست

سرود
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
  بازگفت    
  
زن

 
aliazad77: سرود
از نکتهٔ فاضلان به اندام‌تری

وز سیرت زاهدان نکونام‌تری

از رود و سرود و می غم انجام‌تری

من سوختم و تو هر زمان خام‌تری



نکونام‌
اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود،
اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود...
  بازگفت    
  
مرد

 
sky59523138: نکونام‌
مرا هرآینه روزی تمام کشته ببینی
گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت
اگر جنازه سعدی به کوی دوست برآرند
زهی حیات نکونام و رفتنی به شهادت

دامن
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
  بازگفت    
  
مرد

 
aliazad77: دامن
جان پر خونم که مشتی خاک دامن گیر اوست

گاه اندر تاب ماند و گاه اندر تب بسوخت

پردهٔ پندار کان چون سد اسکندر قوی است

آه خون آلود من هر شب به یک یارب بسوخت

تب
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
  بازگفت    
  
مرد

 
javan: تب
گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت
همچو تبم نمی‌رود آتش مهر از استخوان
حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن
چشمم از آن دو چشم تو خسته شده‌ست و ناتوان

خال
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
  بازگفت    
  
زن

 
aliazad77: خال
ای ناگزران عقل و جانم

وی غارت کرده این و آنم

ای نقش خیال تو یقینم

وی خال جمال تو گمانم



خیال
اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود،
اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود...
  بازگفت    
  
مرد

 
sky59523138: خیال
وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من

تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

ناله زیر و زار من زارترست هر زمان

بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من


ناله

در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
  بازگفت    
  
مرد

 
aliazad77: ناله
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد

گریه
Make the REST of your life, the BEST of your life
  بازگفت    
  
مرد

 
mahdi75: گریه
صبح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست

ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست

صبح
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
  بازگفت    
  
زن

 
aliazad77: دوست
تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا

کی بود ممکن که باشد خویشتن‌داری مرا




ممکن
اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود،
اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود...
  بازگفت    
  
صفحه  صفحه 3 از 43:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  40  41  42  43  پسین » 
شعر و ادبیات

مشاعره مشروط

رنگ ها Bold Style  Italic Style  Center Image Link  URL Link   List Insert YouTube video   
:up2::laugh::tease::-(:up::handshake::winking::flowers:بیشتر...

 
 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA