ارسالها: 2079
#83
Posted: 22 Mar 2018 20:37
منشی سابقم
یه کار خیلی غیر حرفهای کردم
محل کار، محل کاره، نه سکسروم
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
ارسالها: 41
#86
Posted: 22 Apr 2018 11:10
از یکیش پشیمونم اونم فقط به این دلیل که اخلاق طرف با من یکی نبود و بعدش باعث شد تا مدتها اعصابم رو بگا بده
مقصد من رفتن است، با نرسیدن خوشم
ارسالها: 141
#87
Posted: 22 Apr 2018 17:12
العان که بیکارم داستانی که واسم اتفاق افتاده رو می نویسم هرکی حال داشت بخونه
من قبل اینکه متاهل بشم نزدیک ۷ سال تنها زندگی میکردم
همین اواخر مجردیم یعنی سال ۹۵ با ۱ دختر توی پارک دوست شدم
شب بود ناراحت داشت گریه میکرد رفتم باهاش صحبت کردم که ببینم مشکلش چیه که بهم گفت از خونه انداختنم بیرون العانم جایی ندارم برم
منم گفتم چرا پیش پلیس نمیری واست کاری کنه اونم کلی بهونه آورد که اونا از همه لاشی تر و بدترند و از این جور مساعل
خلاصه کلید کرد تو جایی سراغ نداری که امنیت داشته باشه من امشب رو بمونم صبح برم شمال خونه خواهرم منم وسوسه شدم گفتم بیا خونم صبح راهیت کنم
چون شبیه این دخترهای روسی بود موهای بور با چشمهای آبی و دور و ور ۱۷ سالش بود
بردم رسوندمش خونه خودم زدم بیرون در رو قفل کردم رفتم شام گرفتم برگشتم دیدم لخت و پتی تو خونه داره میگرده
خیلی جا خوردم گفتم این چه وضعیه اونم گفت خیلی ازت خوشم اومده میخوام باهات باشم و از این جور حرفها
خالاصه اون شب حسابی پوست ما رو کند و خیلی حرفه ایی بهم حال داد
ازش میپرسیدم چطور انقدر واردی میگفت فیلم زیاد دیدم
میگفتم چرا اوپنی میگفت حلقوی هستم
میگفتم چرا از پشت انقدر راحتی میگفت خیار میار و از اینجور چیزها زیاد توش کردم
نزدیکهای صبح درد دلش باز شد شروع کرد داستان زندگیشو تعریف کردن منم رعشه افتاد تو تنم داشتم سکته میکردم که چرا باهاش بدون کاندوم سکس کردم
طرف از ۱۴ سالگی از خونه فرار کرده بود
نصف شهر های ایران رو گشته بود و داده بود
از بچه تا پیر مرد
از ۱ نفری تا ۵ نفری
از آدم سالم تا معتاد
دختر و پسر
همه و همه کرده بودنش
انقدر که داده بود آمارش دستش نبود
ولی نمیدونم چرا انقدر ظاهرش سالم و تنگ بود
تازه یه مدت معتاد هم بوده و تزریق هم میکرده ولی یه پیر مرده ترکش داده
خلاصه فرداش شد کلید کرد که من از اینجا نمیرم
بهترین جاییه که بودم
حالا منم خونم زیر ذره بین همسایه ها و خانواده ام بود افتادم تو دردسر
دختره نه کارت شناسایی داشت نه هیچ چیزی
فرداش قبل اینکه واسش بهونه بیارم اینجا بمونی مشکل ساز میشه یه میلیون پول بهش دادم و گفتم تا یه جایی میرسونمت که بری
تازه شخصیت اصلیش رو شد زد تو کار کولی بازی فهش و بد دهنی و رفت تو راه پهله ها جیغ و داد راه انداخت جلوی تمام همسایه ها آبروی چندین ساله مو برد انقدر که بی حیا بود سکس دیشب هم واسه همسایه ها تعریف میکرد
یه دختر ۱۶ یا هفده ساله من ۳۰ ساله رو بد بگاییدن داد
خالاصه با کلی بد بختی زنگ زدم یکی از رفیقام اومد برد گم و گورش کرد
منم مجبور شدم خونمو بفروشم جایی دیگه بگیرم و تا ۳ ماه تمام مردم و زنده شدم تا وقتش بشه برم آزمایش ایدز بدم
شانسی که آوردم بیمار نشدم ولی به خاطر اون جنده خانوم ۱۵ میلیون خونمو ارزونتر فروختم
این داستان رو بدون جزییات واستون تعریف کردم چون خیلی طولانی میشد
هدفم این بود که واستون درس عبرت بشه که هیچ وقت از رو کیر تصمیم نگیرین
من دوست دخترهای زیادی داشتم ولی از جنده ها خیلی بدم میومد و همیشه ازشون دوری میکردم و این اولین و آخرین جنده ایی بود که باهاش رابطه داشتم .
ویرایش شده توسط: saeed666