انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 18 از 26:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  25  26  پسین »

پر از زندگی


مرد

 
عااالی بود
     
  
مرد

 
عالی مثل همیشه
     
  
مرد

 
خیلیزخوب بود. بک آپ داستان به موقع بود و از تکراری شدن جلوگیری کرد.

تاکتیک تغییر راوی خوب جواب داده.

دمت گرم.
خوش باش دمی، که زندگانی این است.
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
Oosali
ممنونیم
امیدوارم بهتر و بهتر بشیم
     
  
مرد

 
Tome1366
ممنونیم
     
  

 
منتظریم
     
  
مرد

 
شکیبا باشید
زندگی یه شهوته
     
  
مرد

 
سلام خدمت همه دوستان، سیستمی که با اون داستان پر از زندگی رو می‌نویسم خراب شده بود مجبور شدم تعمیرش کنم به همین علت کمی تاخیر داشتیم.

پر از زندگی
فصی دوم
قسمت چهارم

حس خوبی داشتم، آروم و سبک با خیال راحت. دیگه عصبانی نیستم آتیش دلم خوابیده اما آتیش گرمکن حموم رو زیاد کردم آب هنوز خیلی داغ نشده. برگشتم پیش بچه ها سارا خودشو انداخته بود تو بغل سامان داشتن با هم لب میگرفتن، عقب وایسادم به ستونی که الان پاهای اون سجاد حروم زاده رو بسته بودیم تکیه دادم داشتم عشق بازی خواهرم رو با بهترین دوستم نگاه میکردم وسط هال همدیگه رو بغل کرده بودن سارا چشماشو بسته بود خودشو توی بغل عشقش رها کرده بود داشت باهاش لب میگرفت انگار برای این کار ساخته شده. سامان محکم سارا رو بغل کرده بود یه دستشو برد روی کون سارا کون سارا تو دستای سامان داشت حال میکرد سارا یه پیراهنو شلوار خوشگلش تنش بود. سامان لب گرفتنو متوقف کرد سارا و سامان به هم نگاه کردن سامان داشت نفس نفس میزد خیلی هیجان زده شده بود سارا سریع لباشو چسبوند روی لبای سامان بازم شروع کردن، من بینهایت از دیدن این صحنه داشتم لذت می‌بردم اولین باره میبینم یکی دیگه داره با خواهرم لب میگیره. یک دقیقه بعد سارا لباشو از لبای سامان جدا کرد سامان شروع کرد به بوسیدن گردن سارا، این پسر اینا و از کجا یاد گرفته؟ این پسر خیلی حرفه ای تر از منه، سارا آروم ناله میکرد و لذت میبرد، صورتشو چرخوند و به من نگاه کرد لبخند رضایت رو تو صورتش می‌دیدم دستشو از دور کمر سامان باز کرد دستشو به طرفم دراز کرد منو دعوت کرد تو جمعشون، دستشو گرفتم کنارش ایستادم آروم موهاشو نوازش کردم لبامو چسبوندم به لبای سارا یه دل سیر لباشو خوردم از هم جدا شدیم دیدم سامان داره بهمون نگاه می‌کنه خندش گرفته بود لبامو چسبوندم به لباش شروع کردم به خوردن لبای نازش، یه دستمو بردم تو کون سارا همراه سامان کون سارا رو میمالوندیم یه دستمو بردم تو کون سامان دست سارا رو کون سامان بود داغی لبای سامان بینهایت حشریم کرده بود سارا و سامان هر دوتاشون دستشونو رسوندن به کون من الان هر سه تامون داشتیم با هر سه تامون حال میکردیم سامان دستشو برد سمت کس سارا کسشو لمس کرد اخخخخ حس عالیی داشتم حشری شده بودم داشتم سه نفری با خواهرم سکس میکردم چند دقیقه هر مدلی که دلمون میخواست با هم حال کردیم آخرش سارا گفت بریم حموم؟ من که از خدام بود خواهرمو جر بدم گفتم آره بریم سارا جلوی ما حرکت کرد کون خوشگلشو داشت میلرزوند منو سامان هی کونشو دست مالی میکردیم و قربون صدقش می‌رفتیم. توی حموم سارا رو از پشت بغل کردم دستمو کردم توی شلوارش کسشو چنگ زدم سارا یه آخ کشید گفت آروم داداشی من مال شمام. قربون آبجی جندم بشم. دستمو انداختم دو طرف بلوز سارا رو گرفتم آروم از تنش درآوردم سامان داشت با دقت نگاش میکرد ممه های لخت خواهرم جلوی چشمش بود سامان توی یک متری سارا ایستاده بود، سارا و سامان چشم تو چشم داشتن به هم نگاه میکردن سارا پیراهن سامانو درآورد یه دست به سینه ی سامان کشید برگشت کونشو سمت سامان قمبل کرد آروم کونشو قر میداد شورتو شلوارشو با هم آروم کشید پایین سامان داشت با شهوت به سارا نگاه میکرد و چشماش برق میزد من رفتم شیر آب رو تنظیم کنم برگشتم دیدم سامان و سارا هردوتاشون کاملا لخت تو بغل هم داشتن لب میگرفتن دست سامان رو کسو کون سارا می‌چرخید. رفتم سمتشون منم لخت شدم محکم چسبیدم بهشون سارا یه جیغ کوچیک کشید گفت آروم علی دیوونه حشری شدی، دستمو رسوندم به ممه هاش گفتم بدجور آبجی جون دارم دیوونه میشم می‌خوام جرت بدم. سارا خندید گفت اول یه دوش بگیریم تمیز بشیم بعد، آره حق داشت وقتی داشتیم اون سجاد بیشرفو میگاییدیم یکم بدنمون کثیف شد سه نفری رفتیم زیر دوش هم خودمونو میشستیم هم داشتیم با هم بازی میکردیم سارا بدن منو سامانو صابون میزد با لیف و دستش بدن منو سامانو میشست منو سامانم همین کارو با سارا انجام می‌دادیم خودمونو شستیم دستمو بردم سمت سوراخ کون سارا رسوندم به سوراخ کونش سامان و سارا داشتن با هم ور می رفتنو با هم حال میکردن من از پشت چسبیده به سارا آروم سوراخ کونشو نوازش کردم دستمو با صابون لیز کردم میخواستم انگشتمو بکنم تو کونش که یهو خودشو کشید کنار قیافش معلوم بود دردش اومده، آروم گفتم آبجی جون چی شده. گفت هیچی، اومد سمتمون منو سامان هردومون متوجه شدیم که انگار دردش اومد سامان با لبخند سارا خوشگلو بغل کرد سارا کیر سامانو گرفت تو دستش گفت واییی چه نازه سامان که معلوم بود خیلی حشریه کس سارا رو چنگ زد سارا نشست جلوش با دو دستش با کیر سامان بازی میکرد سامان از بالا داشت به زیباترین موجود دنیا نگاه میکرد چشم تو چشم هم داشتن با هم حال میکردن سارا قربون صدقه کیر سامان می‌رفت سر کیر سامانو بوسید بعد کرد توی دهنش اوفففف شروع کرد به ساک زدن مثل جنده های حرفه ای که یه عمر دارن ساک میزنن خوب یاد گرفته که کیر همه رو ساک بزنه، رفتم پیششون لبامو گذاشتم رو لبای سامان سارا کیر منو تو دستش گرفت اینبار برای هردومون ساک میزد حس بینهایت عالیی داشتم با اشتیاق داشتم لبای سامانو می‌خوردم سارا هم کیرشو میخورد بعضی موقع ها دستشو میبرد سمت سوراخ کونمون چون میدونست منو سامان دوست داریم کون بدیم. میخواستم بگم حالتمونو تغییر بدیم سارا بخوابه سامان کسشو بخوره منم کیرمو بزارم لای پاهای سامان لاپایی بکنمش اما صدای محکم بسته شدن در آب سردی بود که رومون ریخته شد حموم خونمون چسبیده به در ورودی پس راحت صدای در رو شنیدیم، هر سه تامون خشکمون زده بود بابا داد زد بچه ها کجایین بیایین کمک کلی کار داریم وای داشتم سکته میکردم سارا و سامان بدتر از من هر سه تامون تو حموم مثل چنتا گربه خیس گیر کرده بودیم سارا آروم گفت پاشین لباس بپوشین پاشدیم لباس بپوشیم داشتیم با سرعت زیاد لباس میپوشیدیم یهو بابا در حموم رو زد سارا از ترس یه جیغ کوچیک کشید بابا گفت سارا اونجایی چی شد چرا جیغ کشیدی؟ سارا گفت هیچی بابا یه لحظه ترسیدم. بابا خندید گفت تموم شدی؟ سارا که مونده بود چی بگه با یکم مکث گفت آره تموم شدم دارم میام بیرون منو سامان داشتیم با اشاره به هم می‌گفتیم که چه خاکی به سرمون بریزیم، سارا درو باز کرد رفت بیرون منو سامان تو حموم گیر افتادیم، گوش وایسادیم بابا گفت برو کمک مامانت کلی خرتو پرت خریدم باید بیارین خونه من یکم خستم، سارا دست بابا رو گرفت گفت تنهایی نمیتونم بیا کمک. بابا که از تنبلیش نمی‌خواست بره هی زور میزد که سارا رو بفرسته مامان با چنتا از اون خرتو پرتا اومد تو گفت چیه چرا نمیاین کمک بابا گفت دارم سارا رو میفرستم، مامان وسایلا رو گذاشت زمین دست بابا رو گرفت گفت کجا میخوای نیای کلی خرتو پرت خریدیم، بابا داد زد علی کجایی؟ منو سامان تو حموم جیکمون در نمیومد، بالاخره سارا، مامان بابا رو برد بیرون، خونه خالی شد درجا از حموم پریدیم بیرون چپیدیم تو اتاق من سرو وضعمون خیس خیس بود یه حوله برداشتیم موهامونو خشک کردیم من دوتا پیراهن درآوردم زود پیراهنامونو که تو تنمون خیس شده بودنو عوض کردیم از اتاق زدیم بیرون رفتیم برای کمک. خطر از بیخ گوشمون رد شده بود کمک کردیم همه وسایلا رو بیارن داخل منو سارا و سامان همش بهم نگاه میکردیمو میخندیدیم، بابا فکر میکرد از خرید وسایلا خوشحالیم چون توش پر شیرینی و کیک و کلوچه بود با دو جعبه نوشابه، که البته اینا هم خیلی عالی بودن اما فقط منو سامانو سارا بود که میدونستیم قضیه چیه، وقتی داشتم وسایلا رو میاوردم تو دیدم دوربین روی زمینه، تو یه حرکت انتحاری دوربینو از زمین برداشتم نوارو از روش کشیدم بیرون دوربینو گذاشتم سر جاش فیلم رو هم زیر تختم قایم کردم تا بعدا یه فکری براش بکنیم. زندگی برگشته بود به روال عادیش یا شاید من اینجوری فکر میکردم فکر نمیکنم هیچ جای زندگی ما عادی باشه. حالا هرچی، من از این شرایطم راضی ام خیلی هم راضی ام، شب کلی با آبجی جون دردودل کردم کلی با هم حرف زدیم انتقام گرفته بودیم اما نتونستم بود ناراحتیشو از بین ببره آخرش تو بغلم خوابش برد، فرداش تو مدرسه سامان همش گیر میداد همه چیزو بگم من اولش دلم نمیخواست چیزی بگم قبلا کلی چیز بهش گفته بودم دیگه چیز زیادی نمونده بود، دوست داشتم بقیه چیزا رو ازش مخفی کنم اما آخه چیو میشد مخفی کرد مثل موشی که راهی برای فرار نداشت تو چنگ سامان افتاده بودم مجبور شدم همه چیزو بهش بگم از کارایی که منو سارا با هم کردیم تا همه جندگیاش، نمی‌دونستم چه فکری میخواد بکنه، اصلا غلط می‌کنه بخواد فکری بکنه همینه که هست. همه چیزو برا سامان تعریف کردم انگاری برعکس چیزی که فکر میکردم چندان تعجب نکرده بود، پرسیدم خب چخبرا الان داری به چی فکر میکنی؟ سامان خندید گفت هیچی قراره به چی فکر کنم؟ من شونه هامو بالا انداختم گفتم نمی‌دونم هرچی. سامان که هنوزم داشت می‌خندید گفت علی واقعا خیلی بیغیرتی اما نه از بی‌غیرت بودنت خوشم میاد جنده بودن سارا هم خیلی بد نشد من به سارا رسیدم هروقتم دلم بخواد کس و کونشو جر میدم بدون اینکه از تو مخفی کنم اصلا قراره از این به بعد با هم خواهرتو بکنیم. بعد دستشو برد به کیرش یکم مالوند گفت سارا خیلی کسه دیدی چطوری کیرمونو ساک میزد. گفتم سامان ناراحت نیستی سارا جندس؟ با تعجب بهم نگاه کرد گفت دارم میگم نه ناراحت نیستم خیلی هم خوشحالم. پریدم وسط حرفش گفتم یعنی دوست داری جندگی کنه؟ سامان ساکت شد داشت فکر میکرد گفت راستشو بخوای نه خوشم نمیاد آخه یعنی چی دیگران بکننش ما خودمون بکنیمش چرا دیگران!!؟ علی لذت میبری از اینکه میبینی بقیه خواهرتو میکنن؟ من یکم بازم کونم به خارش افتاد گفتم آره خیلی هم بد نیست راحتش گذاشتم به هرکس میخواد بده حالشو ببره بعد میاد به من میده. حیاط خلوت نبود وگرنه همونجا کیر سامانو میکردم دهنم ولی سامان انگاری ذهنمو خونده بود گفت کیرم دهنت علی خیلی بیغیرتی دلم میخواد الان جرت بدم، آها راستی یه چیزی بگم یه پسری رو پیدا کردم هرچی بخواییو داره؟ با تعجب پرسیدم جنده منظورته. سامان خندید گفت نه احمق منظورم جنده نیست شایدم جنده داشته باشه اما نمی‌دونم این پسره مجله سوپر داره کاندوم داره، پریدم وسط حرفش گفتم کاندوم چیه، سامان هم مثل من نمیدونست، گفت همه چی داره دیگه، بیشتر مجله سوپر داره بریم مجله سوپر بگیریم ببینیم چجوریه، هر دوتامون خندیدیم، بعد مدرسه رفتیم سراغ پسره، یه پسر بلند قد شاید بیست یا سی ساله کنار خیابون ایستاده بود هیچی دستش نداشت گفتم این که هیچی نداره. سامان دستمو کشید برد پیشش، سلام کردیم پسره یه نگاه به ما انداخت جواب سلاممونو داد گفت چی میخوایین، سامان برگشت گفت چی داری؟ پسره که انگار فکر میکرد سر کارش گذاشتیم گفت برید رد کارتون هیچی ندارم، سامان گفت فلانی تورو بهمون معرفی کرده گفته همه چی داری، پسره یکم بهمون نزدیک شد گفت خب حالا چی میخواین؟ سامان که انگاری خدای تجارت بود گفت چیا داری؟ از این مدل حرف زدن سامان خوشم اومد پسره گفت پاسور ورق مجله خارجی هرچی بگی دارم تو چی میخوای؟ سامان گفت مجله سوپر. پسره خندید گفت چند سالتونه. میخواستم بگم که سیزده سالو نیم که سامان برگشت گفت به اندازه کافی سن داریم. پسره از این حرف زدن سامان خیلی خوشش اومده بود گفت ده تمنه، پولو گرفت گفت باهام بیان، رفتیم جلوی در خونشون همونجا وایسادیم دو دقیقه بعد با یه مجله بزرگ اومد گفت خیلی مواضب باشین این مجله رو کمیته بگیره جرتون میده بگیرین منم نمیشناسین فهمیدین وگرنه دیگه چیزی بهتون نمی‌دم، مجله رو گرفتیم گذاشتیم تو کیف با احتیاط مثل دزدا حرکت میکردیم انگار داشتیم ده کیلو بار مواد حمل میکردیم رسیدیم خونه رفتیم سمت انباری یکم از مجله رو باز کردیم چشمامون داشت برق میزد پر بود از عکسای زنای لخت با ممه های گنده کسو کونشون، مجله رو یه جای خوب قایم کردیم یادم اومد ویدیو دیروز رو که از سجاد گرفته بودیم هم زیر تختمه و از اونجا برنداشتمش رفتم اونم برداشتم جا ساز کردیم تو انباری کوچیک ته حیاط، بابا از خارج دوربین فیلم برداری خریده بود اما دستگاهی که باهاش فیلمو نشون بده نخریده بود واسه همین فقط می‌تونستیم فیلم بگیریم، رفتم توخونه سامان هم رفت خونه خودشون. مامان و سارا تو خونه بودن مامان گفت سامان کجاست گفتم خونه خودشون مامان گفت برو بگو بیاد مامانش خونه نیست رفتم صداش کردم گفتم بیا، داشتیم می‌رفتیم خونه ما از سامان پرسیدم این مامان جندت کجاست سامانم گفت نمی‌دونم همش بیرونه، با یه خنده ریز شیطانی گفتم دیدی چند روز پیش چجوری لباس پوشیده بود؟ یه لباس خوشگل با کلی آرایش، فکر کنم رفته واسه جندگی، مامانت جنده شد ساماااااان. سامان جنده گفت نه که خواهر مادر تو خیلی خوبن بگیرم هردوتاشونو جر بدم. بعد از نهار از خونه زدیم بیرون رفتیم خونه سامان رسیدیم سامانو از پشت بغل کردم دستمو بردم رو کونش کون خوشگلشو چنگ زدم سامان گفت چیه وحشی، بزار برسیم، گردن سامانو گاز گرفتم سامان آخ گفت میخواستم دستمو ببرم سمت کیرش که مامان سامان از آشپزخونه اومد بیرون منو سامان زود از هم جدا شدیم، این جنده کی برگشته!؟ مامان سامان گفت چیه خونه رو گذاشتین رو سرتون. سلام کردیم مامان سامان با لبخند جوابمونو داد یه مانتو خوشگل پوشیده بود با کلی آرایش، جنده ای شده بود واسه خودش هنوز لباس بیرون تنش بود رفت تو اتاق لباساشو عوض کنه دستمو بردم تو چاک کون سامان آروم در گوشش گفتم کسکش مادر جنده فکر کنم مادرت جنده شده اینجوری لباس می پوشه سامان کیرمو چنگ زد گفت شده مثل مامان خودت، سارا منو سامانو از هم جدا کرد گفت بسه نکنین الان میاد. منو سامان از هم جدا شدیم یه دقیقه بعد مامانش بیرون اومد، بلوز شلوار تنش بود کسو کون و ممه هاشو انداخته بود جلوی چشم منو پسر بیغیرتش داشتیم حااال میکردیم از دیدن همچین اندامی اخخخخ اگه میشد کیرمو بکنم تو کسش فکر کنم پرده نداشته باشه یعنی کسش بازه و راحت میشه کیرو کرد توش اخخخ اگه میشد کیرمو بکنم تو کس مامان سامان یا مامان خودم دیگه از زندگی هیچی نمی‌خوام. یکم تلویزیون نگاه کردیم قضیه مجله سوپرو به سارا گفتیم خیلی خوشحال شد. دل تو دلش نبود که مجله رو ببینه. مامان سامان رفته بود پای تلفن همش داشت با تلفن حرف میزد و می‌خندید من و سامانو سارا تلویزیون نگاه میکردیم چون فاصله ما با جنده خانوم خیلی زیاد بود از بس که خونشون بزرگه و جنده خانوم هم آروم حرف میزد کلا نمیشنیدیم چی می‌گفت، یکم بعد از خونشون زدیم بیرون رفتیم کوچه بچه ها داشتن فوتبال بازی میکردن مارو دیدن صدا زدن گفتن بیایین، نگاه کردم سجاد بینشون نبود با اون بلایی که سرش آوردیم گمون نکنم به این زودیا پیداش بشه، اما داداشش اونجا بود یه نگاه به سارا انداختم سارا به سامان نگاه کرد سامان تازه دیروز فهمیده بود سارا رو تو فوتبال میمالن برای همین ساکت بود نمیدونست چی بگه چون اگه می‌رفتیم تو فوتبال همه سارا رو دستمالیش میکردن سامان فکر کرد بعد از یکم فکر کردن گفت فکر کنم نه بهتره بازی نکنیم، فکر کنم غیرتی شده بود سارا لبخند زد گفت باشه برگردیم، داشتیم برمیگشتیم سامان هنوزم تو فکر بود برگشت گفت سارا اگه دوست داشته باشی میتونیم بریم بازی کنیم، سارا دست سامانو گرفت گفت نه بمونه برای بعد. مامان سامان در حیاط خونه رو باز کرد اومد بیرون انگار واقعا یه جنده اومده بود بیرون با این لباسی که پوشیده بود چطور کمیته بهش گیر نمیده؟ جنده خانوم اومد سمتمون گفت من میرم غروب میام باشه سامان هم گفت باشه یه بوس از صورت سامان برداشت برگشت رفت وقتی می‌رفت کونش از توی اون مانتو خوشگلش داشت خودنمایی میکرد، برگشتم به سامان گفتم، سامان فکر کنم یه ساعت دیگه قراره مامانت گاییده بشه. سامان خندید گفت الان خودتو خواهرتو میگام حالت جا میاد، هر سه تامون خندیدم من یادم افتاد یه مجله تو انباری داریم رفتیم سراغش تو کیف جاسازیش کردیم به همراه نوار فیلم گاییده شدن سجاد بردیم تو خونه سامان رسیدیم توی خونه سارا مجله رو گرفت نشست منو سامان نشستیم کنارش چسبیدیم بهش سارا مجله رو باز کرد توش پر بود از عکس لخت زنا و دخترای خوشگل. شلوارمو کشیدم پایین کیر شقمو تو دستم گرفتم شروع کردم به مالوندنش اخخخخ یه دستم رو کیرم بود یه دستم رو بدن سارا. سارا یه صفحه رو باز کرد یه مرد سفیدپوست با یه مرد سیاه پوست لخت با کیرای گنده شق شدشون کیراشون واقعا گنده بود سارا گفت اوووففف چه گندس کیرش من بیشتر از سارا دلم اون کیرارو میخواست سامان گفت کاش اینجا بودن هر سه تامونو میکردن، سارا دستشو برد سمت کسش شروع کرد به مالوندنش من دستم رو ممه هاش بود سامان لباشو گذاشت رو لبای سارا شروع کرد به خوردن لبای سارا. سامانو سارا تو بغل هم بودن سامان خوابید رو زمین سارا رفت روش دست سامان رو کون سارا جنده بود و داشت با کون خواهرم حال میکرد من رفتم پشت سارا شلوارو شورتشو با هم از تنش درآوردم پاهای سفید نازشو از هم باز میکردم رفتم لای پاهاش صورتمو به کس نرمو داغ خواهرم نزدیک کردم واییییی زبونمو درآوردم گذاشتم رو کس سارا از کسش تا سوراخ کونشو لیسیدم سارا یه آه بلند کشید من دوباره حمله کردم سمت کسش داشتم مثل وحشی ها کس ناز خواهرمو میلیسیدم خیلی خوب یاد گرفته بودم چیکار کنم تا دیوونه شه، صدای ناله های محکم سارا منو دیوونه تر میکرد ناله میکرد و من داغ تر میشدم کونشو چنگ میزدم و کسشو می‌خوردم کس سارا خیس شده بود شلوار سامانو از تنش درآوردم کیر شق شدشو گرفتم تو دستم سر کیر سامانو کردم تو دهنم چون سامان زیر سارا بود نمیتونستم به کیر سامان راحت دسترسی داشته باشم. کیر سامان تو دستم بود سر کیر داغ سامانو گذاشتم رو کس سارا آروم کس سارا رو باهاش میمالوندم اوفففف کیر یه نفر دیگه رو داشتم میمالیدم به کس سارا، سامان گفت می‌خوام کستو بخورم. سارا بلند شد خوابید رو زمین سامان رفت لای پاهاش شروع کرد به لیسیدن کس سارا، من داشتم این صحنه خوشگلو تماشا میکردم سارا دستشو دراز کرد سمتم من رفتم پیشش داشت با لبخند بهم نگاه میکرد شهوت نمیزاشت چشماشو راحت باز نگه داره.
سامان داشت مثل دیوونه ها کس خواهرمو میخورد لبامو چسبوندم به لباش داغی تن خواهرم داشت دیوونم میکرد، سارا دستشو رسوند به کیرم شروع کرد به مالوندنش بعد دستشو کرد توی شلوارم کیر شق شدم تو دست سارا لباش رو لبای من، عاشق خواهرمم شلوارمو درآوردم تا راحت تر کیرمو بماله. سامان دستشو رسوند به تخمام داشت کس سارا رو میخورد تخمامو میمالید کیرمو نزدیکش کردم، منو سارا تو بغل هم بودیم من لباشو می‌خوردم و ممه هاشو میمالوندم، سامان داشت با کس سارا و کیر من حال میکرد کیر منو میکرد تو دهنش ساک میزد دوباره برمیگشت کس ناز سارا رو میخورد سارا کنترلی رو خودش نداشت همش داشت ناله میکرد ناله های محکم که تا عمق وجودم حرکت میکرد منو سارا تو بغل هم غرق شهوت بودیم سامان لای پای منو سارا داشت لذت میبرد، سامان کیر منو به کس سارا میمالید سر کیر من جلوی کس سارا بود داشتم داغی و خیسی کس سارا رو با کیرم حس میکردم سامان کیر منو درست جلوی کس سارا گذاشته بود، کیرمو فشار دادم سر کیرم رفت تو کس سارا، خواهر جنده من از شدت شهوت چشماشو بسته بود و با دهن بازداشت نفس نفس میزد داغی کس سارا غیر قابل وصف بود داشتم میسوختم، سامان داشت با لذت کیر منو تو کس سارا تماشا میکرد دستشو گذاشت رو کونم هل داد سمت کس سارا کیر من بیشتر تو کس سارا فرو رفت سارا چشماشو بسته بود داشت ناله میکرد کیرمو یکم درآوردم دوباره فشار دادم تو کسش آروم شروع کردم به گاییدن کس خواهرم بینهایت غرق لذت بودم شروع کردم به گاییدن کس سارا هر بار کیرمو بیشتر فشار میدادم، آخر ناله های سارا محکم تر شد شروع کرد به جیغ کشیدن پاهاش لرزید کسش خیس خیس شده بود،بعد چند ثانیه آروم و بی‌حال شد سارا به کیرم نگاه کرد که تا دسته تو کسش بود وقتی کیرمو درآوردم خونی شده بود سارا ترسید گفت بدبخت شدیم، من گفتم چی شده؟ اونقدر غرق شهوت بودم که نفهمیدم پرده خواهرمو زدم، سارا ترسیده بود نمیتونست هیچی بگه من گفتم حالا چیکار کنیم، سارا با ناراحتی بهم نگاه کرد گفت الان دیگه نمیتونم با هیچکس ازدواج کنم، چشماش پر شد بغضش گرفته بود سامان گفت خب عیبی نداره اگه منو تو با هم ازدواج کنیم اونموقع لازم نیست پرده داشته باشی، درضمن من شنیدم پرده رو دوباره میشه دوخت اونم هروقت دلت خواست. با تعجب از سامان پرسیدم اینارو از کجا شنیدی که سامان اسم یکی از بچه های شر مدرسمونو گفت که چند سال رد شده بود و نتونسته بود دوره راهنمایی رو تموم کنه فکر کنم بیشتر از هفده سالش باشه اون پسر، همش هم دنبال سیگارو قلیونو دختره. سامان گفت همه اینارو از اون پسر شنیده، من خودم تعجب کردم پرسیدم تو با اون پسره چه رفتو آمدی داری؟ سامان خندید پاشد سارا رو بغل کرد لباشو بوسید گفت نگران نباش عزیزم اولش اینکه تو مال خودمی پس لازم نیست واسه پردت نگران باشی، اصلا ببینم این پرده چه کوفتیه که اینقدر برات مهمه؟ از این به بعد قراره کلی با هم حال کنیم، بعد سارا رو محکم بغل کرد برگشت بهم گفت من با اون پسره هیچ رفاقتی ندارم اون بعضی موقع ها بین بچه ها تو مدرسه از این حرفا میزنه بچه ها هم دورش جمع میشن گوش میکنن، آدرس اون یارو مجله فروشه رو هم همونجا گفت. سه نفری همدیگه رو بغل کردیم من پاشدم کیرمو شستم تا خون روی اون پاک بشه سارا که آروم شده بود هم کسشو شست. چیزای زیادی رو با هم تجربه کردیم اما هیچکدوم لذت بخش تر از اولین ارضا شدنم نبود.
     
  
مرد

 
خوب بود. اما کم بود. لطفن زمانش و بیشتر کنین!
خوش باش دمی، که زندگانی این است.
     
  
مرد

 
مرسی
fgh
     
  
صفحه  صفحه 18 از 26:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  25  26  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

پر از زندگی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA