ارسالها: 4129
#1,571
Posted: 30 Jul 2021 23:57
ﺭﻭﺯﯼ مُریدی نزد شیخ آمد ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺑﺨﻮﺭﻡ، ﺁﯾﺎ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟
شیخ: نه
مُرید : ﺍﮔﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸﻢ، ﺁﯾﺎ ﺣﺮﺍﻡ
ﺍﺳﺖ؟
شیخ : ﻧﻪ !
مرید : ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﮕﻮﺭ رﺍ ﺩﺭ ﺧﻤﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﻧﻮﺭ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﺷﯿﻢ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟!
شیخ ﮔﻔﺖ: ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ! ﻣﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺁﺏ تو ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻮﻥ ﺗﻮ ﻣﯽ ﭘﺎﺷﻢ آﯾﺎ دﺭﺩﺕ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ!
شیخ : ﺣﺎﻝ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺧﺎﮎ ﻧﺮﻡ
ﺗﻮﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻮﻧﺖ ﻣﯽ ﭘﺎﺷﻢ . ﺁﯾﺎ ﺩﺭﺩﺕ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ!
ﺳﭙﺲ شیخ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﮐﺮﺩ ﻭ دیلدویی سفالی ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻮﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩ!
ﻣﺮﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩﯼ ﮐﺸﯿﺪ ﻭﮔﻔﺖ :وﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﮐــﻮﻧﻢ .. ﺁﯼ ﮐـــﻮﻧﻢ ...ﮐﻮﻧﻢ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪ لاشی
شیخ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ؟ ﻣﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩﻡ! ﺍﯾﻦ دیلدو سفالی ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺁﺏ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﺭﺩ ﮐﻨﯽ، ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﮐﻮﻧﺘﻮ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﮑﻨﯽ
ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﮐﺲ ﻧﻨﻪ .... !!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,572
Posted: 30 Jul 2021 23:58
روزی مریدی از شیخ پرسید :
یا شیخ تفاوت مگس و شیر در چیست؟
شیخ از این تضاد همی جفت کردندی و دست بر گریبان و محاسن و خایه کشیدندی و بعد از دمی همی گفت:
مگس را وقتی میرینی ، میبینی
ولی شیر را وقتی میبینی میرینی!
مرید که این شیوایی کلام را که از شیخ دید ،خشتک همی درید و به رشته کوه های آلپ فراری گشت ....
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,573
Posted: 30 Jul 2021 23:59
روزی همسر ملانصرالدین از او پرسید:
فردا چه می کنی؟
گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه میروم و به مرغ و گوسفند ها تجاوز میکنم و اگر بارانی باشد به کوهستان میروم و کون بز های کوهی و آهوها میگذارم و علوفه جمع می کنم...
همسرش گفت: بگو ان شاءالله
او گفت: ان شاءالله ندارد فردا یا
هوا آفتابی است یا بارانی !
از قضا فردا در میان راه راهزنان
رسیدند و او را کتک زدند و اورا از هفت روش سامورایی، ۵ روش غیر ممکن و ۳ روش کاستاریکائی گاییدند.
ملانصرالدین نه به مزرعه رسید و نه
به کوهستان و مجبور شد به خانه بازگردد...
پشت در همسرش گفت: کیست؟
جواب داد: ان شاالله منم.
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,574
Posted: 30 Jul 2021 23:59
فردی گوسفندی خرید هرکاری کرد وارد خونه نشد پسرش اومد یه پارچ آب ریخت روی سر گوسفند؛ گوسفند بدو رفت تو:! پدره گفت آفرین پسر اینو کی یادت داده؟:!
گفت دیشب شنیدم مامان بهت میگفت گوسفند ، سرشو خیس کن تا بره تو ...!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,575
Posted: 31 Jul 2021 00:00
پدر : ببین پسرم من دارم میرم خارج از کشور بعد از من تو مرد این خونه ای میخوام هر وقت مادرتو با یه مرد غریبه دیدی یه زیتون بندازی تو سبد باشه ؟
پسر : باشه
۶ ماه بعد .....
پدر : الو سلام پسرم
پسر : سلام انبار مرکز زیتون استان بفرمایین؟
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,576
Posted: 31 Jul 2021 00:01
روزی شیخ مریدان خود را به ضیافتی دعوت کردندی...
مریدان در مجلس حاضر شدندی...
شیخ مریدان را به مسابقه دعوت نمودندی, از این قرار که هر کدام از مریدان که بلندتر گوزیدندی
گوزویه اعظم لقب گرفتندی
مریدان یک به یک گوزیدن را آغاز کردندی و به سرعت لقب را از یکدیگر روبودندی,
نا گه یکی از مریدان فشاری عجیب بر خود وارد آوردندی وچنان گوزی کردندی که گودالی در زمین به وجود آمدندی و از آن آب بالا آمدندی
شیخ و مریدان همه از خنده خشتک بدریدندی, به درون گودال پریدندی و مشغول جشن و آب بازی شدندی, و از آن پس آن مکان را جا گوزی نام نهادندی که به مرور زمان به " جکوزی " تغییر نام یافتندی ....
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,577
Posted: 31 Jul 2021 00:02
شیخی داشت گشاد گشاد در کوچه راه ميرفت، دو تا پزشك متخصص، از پشت ميبيننش و با هم شرط بندي ميكنن در مورد علت گشاد راه رفتنش!
ميرن جلو و ميگن: ما دو تا پزشك متخصص هستيم، من تشخيص دادم كه شما بعلت داشتن فتق اينجوري راه ميري!
و اين دوستم ميگه: شما بعلت داشتن بواسير هستش كه اينجوري راه ميري!
ميشه بگيد كه كدوممون درست تشخيص داديم؟
شیخ گفت : سه تامون اشتباه كرديم!
دکتر با تعجب گفت چرا سه تامون؟؟
شیخ گفت ؛ خودم هم فكر كردم ميخوام بگوزم ، اما ریدم ..
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,578
Posted: 31 Jul 2021 00:04
روزی جوانی یک زن زیبا و چشم رنگی دید
در کنار این بانو یک بچه به زیبایی مادرش بود
مرد ارام ارام نزدیک این زن شد گفت اجازه هست روی بچه ماهتون بوس کنم زن گفت بله مشکلی نیست ببوسید مرد گفت این بچه بوسیدن داره
چون از جای خوبی در اومده
زنه که منظور مرد رو فهمیده بود گفت این هشت سال پیش به دنیا اومده برو کیر شوهرم رو ببوس که تازه داغ داغ یک ساعت پیش در اومده
مرد گف کص ننت فرار کرد
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,579
Posted: 31 Jul 2021 00:05
.یارو میره داروخانه میگه ببخشید یزید داری ؟
دکتر میگه یزید چیه کسخل؟
میگه همین که میذارن سرکیر برای سکس کردن ...!
میگه کصمغز این اسمش کاندومه نه یزید.
طرف میگه : خب مادرجنده چه فرقی میکنه هرکی جلو آب و بگیره یزیده دیگه ...!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,580
Posted: 31 Jul 2021 00:06
روباهی از شتری پرسید:
عمق این رودخانه چه اندازه است؟
شتر جواب داد: تا خایه!!
ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می زد و ننش گاییده میشد به شتر گفت: کسکش پدر ، کیرم تو دست انداز های پشتت بره تو که گفتی تا خایه؟!!
شتر جواب داد: آره چاقال ، تا خایه های من، نه خایه تو.
نتیجه اخلاقی : هنگامی که از کسی مشورت یا هر کصشر دیگری می خواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم، لزوما هر کیری که دیگران خوردند برای کون ما مناسب نیست.
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...