انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2

اندیشه


مرد

 
من کل هاردمو فرمت کردم و با 0 پرش کردم بنابراین نمی‌تونم از اکانت قبلیم استفاده کنم .......

قبل از ادامه بحث در روش محاسبه احتمال در روندها یک اصلاح رو باید انجام بدم : در روندیابی چند روندی‌ها اوّلین ریشه‌یابی منتهی به « ۰ » مقدار ۱ رو می‌گیره و بعد روند بعدی که به « ۰ » رسیده ( در تعداد مراحل بیشتر ریشه‌یابی ) با توجه به اینکه چند مرحله بیشتر در ازای ریشه‌یابی اول به « ۰ » رسیده مقدار می‌گیره ؛ تعداد مراحل ریشه‌یابی رو که داریم ، معکوس می‌کنیم و بعد کوچکترین مضرب مشترک مخرج اونها رو ( ک . م . م ) پیدا می‌کنیم و کسرهای خودمون رو ( اعدادی که معکوسشون کردیم ) به کوچکترین مضرب مشترک می‌نویسیم و بعد با توجه به اینکه نسبت بین هر کدوم از این کسرها چند برابری هست ، چند معادله - چند مجهول می‌نویسیم و حلش می‌کنیم ..... مثلاً یک روند ، ریشه‌یابی‌های اولین مرحله و دو مرحله بعد و سه مرحله بعد رو داشته که میشه ۱/۱ و ۳/۱ و ۴/۱ که معکوسشون می‌کنیم که میشه ۱/۱ و ۱/۳ و ۱/۴ و ک.م.م مخرج اونها ۱۲ هست که میشه ۱۲/۱۲ و ۴/۱۲ و ۳/۱۲ حالا با نسبتشون یک سه معادله - سه مجهول می‌نویسیم :

x + y + z = 12
3x = z
4y = z

1/3z + 1/4z + z = 12

حالا با ک.م.م کسرها رو جمع می‌کنیم :

19/12 = 3/12 + 4/12 + 12/12

پس 19/12z مساویه با 12

و z میشه 12/19 که میشه 0.631 و x هم میشه 0.21 و y میشه 0.157 که احتمال رخداد هر کدوم از گزینه‌های ممکنه .......

حالا برگردیم به بحث خودمون ، اما چون خودآگاهی باید خطی و در یک راستا باشه از دنیای جبر و ساینس ، اون هم به صورت چالشی شروع می‌کنم ......

خیلی از تعریف‌نشده‌ها باورمندن که زمان یک مفهوم انتزاعی هست و وجود نداره و اوناییشون هم که باور دارن زمان وجود داره ، تعریف غلطی از زمان در ذهن خودشون دارن ...... ما برای سنجش « زمان » از ساعت استفاده می‌کنیم ؛ از ساعتهای عقربه‌ای گرفته تا دیجیتالی و اتمی که با سرعت ثابتی ، زمان رو می‌سنجن اما تعریف سرعت ، میزان حرکت یک جسم در بازه زمانی معینی هست !! یعنی زمان رو با سرعت می‌سنجن و سرعت رو با زمان !!!

اما مفهوم « زمان » نسبت ثابتیه که بین تغییرات دستگاه مکانی-مختصاتی وجود داره ....... فرض کنیم سه تا جسم به نام‌های A و B و C داریم ....... جسم A در جای خودش قرار داره و حرکت نمی‌کنه و جسم B از جسم A دو متر فاصله می‌گیره و این در حالیه که جسم C چهار متر فاصله می‌گیره و اگر جسم B چهار متر فاصله بگیره جسم C هشت متر فاصله خواهد گرفت ....... تغییر نمی‌تونه بی‌انتها باشه و تغییر مغلوب ثبات هست ....... این قانون هستیه ....... بنابراین امکان نداره اجسام بتونن طوری تغییر مکان-مختصات بدن که مفهوم زمان وجود نداشته باشه یا تغییر کنه ......... ولی گذر زمان وابسته به تغییرات مکانی-مختصاتیه و با تغییرات کوچک ، گذر زمان هم ناچیز تغییر می‌کنه ( مثل دویدن یک دونده که در حد ۰ هست ) ولی در هر صورت با پارامترهایی که تغییرات ، تغییر کنن گذر زمان کند میشه ..... مثل جاذبه خیلی قوی یا سرعت بسیار بالا ....... که در واقع در نظریه‌های تناسب خاص و عام توسط آینشتاین ( طوری که در تاریخ ثبت شده و همگان باورش کردن ) همین مسئله بیان میشه ....... با نزدیک شدن به سرعت نور ( که بالاترین سرعت ممکن در هستیه ) و جاذبه‌های بسیار زیاد اجرام با چگالی حیرت‌انگیز مثل کوتوله‌های سفید یا سیاهچاله‌ها گذر زمان نسبت به محیط پیرامون کندتر اتفاق میافته ........

اما دستگاه مکانی-مختصاتی چیه ؟ این رو هم بسیاری از تعریف‌نشده‌ها بیان می‌کنن که قطعی نیست و نمیشه دستگاه مکانی-مختصاتی قطعی رو پیدا کنیم که مکان و مختصات اجسام و ذرات رو معین کنه !! ........ دستگاه مکانی-مختصاتی نسبت ثابتیه که بین فاصله‌ها وجود داره و چون تغییر فاصله‌ها تحت قانون هستیه که تغییر مغلوب ثباته امکان نداره اجسام یا ذرات طوری و به مقداری تغییر فاصله بدن که نشه مکان و مختصات اونها رو ثبت کرد و برای دستگاهی که جهانی باشه و کل پهنه گیتی رو پوشش بده باید نقطه مرکز پهنه گیتی رو مختصات ۰ و ۰ و ۰ به صورت سه بعدی در نظر بگیریم ........ این مطلب رو قبلاً نوشتم که هیاهو و جنجال بسیاری به پا کرد که در پهنه گیتی تمام کهکشان‌ها و اجرام آسمانی در حال دور شدن و چرخش حلقوی نسبت به یک نقطه هستن که ازش فاصله می‌گیرن و بعد از مدّتی ( حدوداً بیست میلیارد سال دیگه ) این فاصله گرفتن متوقف میشه و همشون با سرعت و شتاب بالایی جذب نقطه مرکزی میشن که بیگ بنگ بعدی رخ میده و پهنه گیتی جدیدی شکل می‌گیره ( بنابراین پهنه گیتی از بین نمیره که همون قانون پایستگی انرژی-مادّه رو تآیید می‌کنه ) ...........

تعریف‌نشده‌ها انرژی و مادّه رو هم جدای از هم می‌دونن و تعریف دقیقی برای مادّه و انرژی ندارن و انرژی رو به شکلی مضحک تقسیم بندی می‌کنن ........ مثلاً میگن انرژی ۷ تا صورت داره : مکانیکی ، گرمایی ، نور ، صوتی ، الکتریکی ، شیمیایی و اتمی ........ انرژی مکانیکی و حرکت ، در اجسام رخ میده که باید مادّه وجود داشته باشه و همین طور گرما ؛ گرما جنبش‌های الکترون‌ها در مدار خودشون هست و نور هم دارای فوتون هست و صوت ارتعاش مادّه ست و انرژی الکتریکی با وجود الکترون‌ها مفهوم پیدا می‌کنه و خود همون الکترون‌ها هستن که انرژی رو منتقل می‌کنن و انرژی شیمیایی هم در موادّ وجود داره و انرژی اتمی یا هسته‌ای هم در فروپاشی ( فیسیونی ) اتم یا تبدیل اتم به اتم دیگه سنگین‌تر ( فوزیونی ) مفهوم داره ....... پس انرژی برای وجود و انتقال خودش همیشه با مادّه همراه هست و مادّه هم شکلی از انرژیه ........

این چالش‌ها رو مطرح کردم تا در پست بعدی به شناخت جبر و هستی برسیم ........
     
  
مرد

 
شناخت جبر و هستی

درک جبر ، پیش‌لازمه درک مسائل جانوری-انسانی-اجتماعیه ...... چون ما جانوران و از جمله انسان‌ها از موادّ ، تشکیل شدیم و تابع قوانین جبر و زیست‌شناختی هستیم ....... تعاریفی که به نام ساینس برای مادّه ، انرژی ، جرم ، کار و ..... ارائه میشن دارای همون مغالطه‌های زمان ، مکان و .... هستن و خیلی از فرضیه‌هایی که مطرح شدن مثل کرم‌چاله و وجود ذرّه‌ای به نام گراویتون به عنوان عامل میانجی جاذبه و .... فقط یک مشت اراجیف و خزعبلات هستن .......

ما می‌دونیم که وقتی یک الکترون ( با بار منفی ) و یک پوزیترون ( با بار مثبت ) در فاصله مشخصی وجود داشته باشن ، همدیگه رو جذب می‌کنن و فرو می‌پاشن و تبدیل میشن به ۲ یا ۳ فوتون پر انرژی که در حقیقت نور پر انرژی‌ای مثل پرتوی گاما هستن ( مثل وضعیت مادّه پوزیترونیم ) و اینکه فرکانس نور چقدر باشه یا ۲ فوتون ایجاد بشن یا ۳ فوتون ، بستگی به انرژی و وضعیت الکترون و پوزیترون داره ، اما اینکه پوزیترون رو ضدّ الکترون بدونید و یک ضدّ مادّه ؛ فریبی مهلک و سمّی برای ذهن شماست که از طرف تعریف‌نشده‌ها ارائه میشه ...... یا مثلاً می‌دونیم یک نوترون اگر در مجاورت پروتونی قرار نداشته باشه تا بتونه یک نوکلئون رو تشکیل بده بعد از مدّت زمان معیّنی فرو می‌پاشه و تبدیل میشه به یک پروتون ، یک الکترون و چند نوترینو ( و این اساس ساخت بمب‌های نوترونیه ) ...... اینها همگی تبدیل هستن و هیچ نابود شدن و خلقتی وجود نداره و همین طور هیچ تضادّی وجود نداره ........

تعریف تضادّ اینه : اگر A وجود داشته باشه B امکان وجود داشتن نداره و اگر B وجود داشته باشه A امکان وجود نداره .......

تعریف خلقت هم اینه : اینکه وجودی ، از نیستی ، به یک باره پدیدار بشه !!!
و تعریف نابودی هم اینه : اینکه وجودی نیست بشه و ازش چیزی باقی نمونه !!!

با این تعاریف به خوبی می‌دونیم که در دنیای جبر و حقیقت ، نه تضادّی وجود داره ، نه خلقتی وجود نداره و نه طور نابود شدنی ؛ چون اگر تضادّی می‌بود اون مادّه-انرژیِ دیگه نباید وجود می‌داشت و اگر خلقتی می‌بود باید موجودی به یک باره از هیچ پدیدار می‌شد و اگر نابودی‌ای می‌بود با این همه انفجار و تبدیلی که صورت می‌گیرن الان باید بخش عظیمی از جهان هستی ، نیست می‌شد !!! .........

بذارید برای درک بهتر سمومی که داخل ذهن شما هستن ، یک سؤال چالشی رو مطرح کنم و پاسخش رو بدم ........

اگر اللّه (!) اکسیژن رو خلق نمی‌کرد ما چه طور می‌تونستیم نفس بکشیم ؟!!!

پاسخ : ( جدای از اینکه خلقتی وجود نداره که اکسیژن خلق شده باشه !!! ) ما اکسیژن رو تنفس می‌کنیم چون ما در چارچوب زمین شکل گرفتیم نه اینکه زمین برای ما خودش رو تغییر داده باشه !! آباء و اجداد جانداران ، باکتری‌های بی‌هوازی بودن که با نیتروژن تنفس می‌کردن و می‌کنن که در داخل اتمسفر زمین موجوده و بیشترین حجم اتمسفر زمین رو تشکیل میده و در زمان آغاز زیست ، فقط نیتروژن در اتمسفر وجود داشته و باکتری‌ها با نیتروژن تنفس می‌کردن ، این زیست بوده که خودش رو با جوّ زمین وفق داده و نه جوّ زمین که خودش رو به شکل مطلوب جانداران در بیاره !!!

اما مقصود از طرح این سؤال چیه ؟ پاسخش روشنه ، طرز فکرتون رو باید عوض کنید و آموزه‌های غلط رو دور بریزید ....... جهان هستی ، بخشی از قانون بودن-هستی ـه و این قانون به خاطر شما یا هیچ چیز دیگه‌ای تغییری نمی‌کنه و ازلی و ابدیه ....... چون شما بخشی از اون هستید و داخل اون شکل گرفتید بنابراین یا تابعش هستید یا حذف میشید ( یا اینکه به خودتون یا دیگران آسیب می‌زنید که دیگران هم در ازای آسیبی که بهشون وارد کردید به شما آسیب می‌زنن و اگر نتونن و مثل خودتون هم احمق و تعریف‌نشده باشن به دیگران آسیب می‌زنن ) ........

یا یک سؤال دیگه که خیلی عالی ، حماقت رو نشون میده : چرا هستی وجود داره ؟!!!

ما وقتی میگیم « چرا ؟ » یا باید عامل/عواملِ پدیده/پدیده‌هایی رو ارائه بدیم یا پدیده/پدیده‌هایی که وظیفه‌ست تا توسط اون(ها) رخ بدن ؛ که مربوط به دنیای واقعیته و نه حقیقت و جبر ..... هستی ، عاملی برای وجود خودش نداره و پدیده‌ای رو هم ایجاد نمی‌کنه ...... هستی بالاترین مفهومیه که ما با ادراک خودمون می‌تونیم بهش برسیم و پرسش این سؤال احمقانه‌ترین عملیه که میشه انجام داد ....... ما و همه چیز داخل هستی و بودن شکل گرفتیم ، اگر هستی و بودن نباشه ( که یک توهّمه ) هیچ چیز ، نه ما و نه هیچ چیز دیگه‌ای وجود نمی‌داشتیم ....... که البته توهّم بودنش زمانی براتون قابل فهم میشه که قانون بودن-هستی رو در همین پست ادراک کنید و بعدش دنیای جبر رو بشناسید ( چون جهان هستی ، هیچ وقت به نیستی تبدیل نمیشه و قانون بودن-هستی هم تغییر ناپذیره ) .......

امّا زمانی که تضادّی وجود نداره ، پس چرا موادّ فرو می‌پاشن و به همدیگه تبدیل میشن ؟ پاسخ ساده‌ست : چون ریشه واحدی دارن ( که تمام جهان هستی از اونها وجود داره ) که بر اساس تعداد اون ریشه واحد و بر اساس رفتارهاشون ، موادّ-انرژی به همدیگه تبدیل میشن که مطمئناً قوانینی داره که در ادامه نوشته میشن ........

قانون بودن-هستی :

اگر تفاوت/تغییر/عدم تکرار وجود نداشته باشن ، هیچ چیز وجود نداره ....... تصوّر کنید فقط یک نقطه وجود داره و حالا همون نقطه هم خودش باید قسمت‌هایی در نقطه خودش داشته باشه که با هم فرق دارن ( از هم جدا هستن ) حالا اونا رو هم حذف کنید و ادامه بدید ! دیگه هیچ چیز باقی نمی‌مونه ....... پس همیشه تفاوت/تغییر/عدم تکرار وجود دارن ........ و این یک اصل در قانون بودن-هستیه که تحت همین قانون ، جهان هستی ، امکانِ وجود داره .........

همیشه یکسان بودن/شباهت/ثبات/تکرار بر یکسان نبودن/تفاوت/تغییر/عدم تکرار غلبه دارن و بیشتر هستن ........ در جهان جبر امکان نداره انقدر تفاوت‌ها زیاد باشن که نشه موجودی داخل محدوده‌ای تعریف بشه و تفاوت‌ها هر چقدر هم باشن دارای وجه اشتراک هستن و همین طور ثبات و تکرار ؛ هر تفاوتی و موجودات متفاوتی با شمارش وجه اشتراک‌هاشون مفهوم دارن ....... هر محدوده‌ای دارای یک وجه اشتراک هست که اون محدوده قابل شناسایی میشه اگر هیچ وجه اشتراک و شباهتی داخل خودش نداشته باشه قابل تعریف هم نیست و باید بی‌نهایت اندازه و شکل‌های غیر قابل تعریف و بی‌نهایت خصیصه متفاوت باید داشته باشه که امکان ناپذیره و در دنیای جبر و حقیقت ، تمام موجودات در محدوده‌ها ، قابل تعریف هستن ....... و تغییر ، تفاوتیه که ایجاد میشه و نمیشه بی‌نهایت یا نامحدود تفاوت ایجاد بشن که قبلاً توضیح داده شده و تغییر هم همیشه از تغییر دیگه‌ای ایجاد میشه و تغییر دیگه‌ای رو ایجاد می‌کنه و امکان نداره بی‌نهایت تغییر با همدیگه رخ بدن ....... و همین طور هم عدم تکرار ؛ امکان نداره هیچ تکراری توی تغییرات وجود نداشته باشه و چون تغییر/تغییرات از تغییر/تغییرات دیگه ایجاد میشن و محدودیت دارن ، امکان نداره عدم تکرار انقدر باشه که تکرار برش غلبه نکنه و نشه روندی رو شناسایی کرد .........

از روی دو اصل بالا : چون یکسان بودن‌ها و ..... بر یکسان نبودن‌ها غلبه دارن و یکسان نبودن و تفاوت و تغییر و عدم تکرار هم همیشه وجود دارن ، وجود اصالت داره و همیشه واحده و یکپارچه و هر تفاوتی که درش ایجاد بشه ، باید تفاوت دیگه‌ای در جهت عکسش ایجاد بشه تا موازنه برقرار بشه که میشه و همچنین واحد بودن و یکپارچگی حفظ بشه و چون تضاد و نابودی‌ای وجود نداره ، این دو موجود ، تفاوت‌های خودشون رو و در عین حال واحد و یکپارچه بودنشون رو حفظ می‌کنن که یا شبیه همن و از یک نوع و با هم سازگارن و یا با میان‌کنش با همدیگه تبدیل به موجود(ات) پایداری میشن ........ اینا قوانین جبرن و نه اختیار ، جانوران دارای مغز هم با ادراک جبر ، بقا و پیشرفتشون تضمین میشه و اگر شناخت کامل باشه ، توانایی جانورِ دارای مغز ، بسیار زیاد میشه .........

هستی :

جهان هستی ، ۳ لایه ۳ بُعدیه که هر کدوم از این لایه‌ها ، به یک اندازه در حال حرکتِ نوسان‌دار هستن و از مالش و سائیده شدن این ۳ لایه به همدیگه ، گره‌هایی ایجاد میشن که جهان هستی رو تشکیل میدن و البته این گره‌ها برای برخی از میان‌کنش‌های خودشون ( تغییراتی که در ارتباطشون با همدیگه و در ازای همدیگه ) لرزش‌هایی رو داخل لایه‌ها ایجاد می‌کنن ........ تعداد گره‌های جهان هستی در ابتدای آغاز ، ثابتن ولی در ادامه می‌تونن منتقل بشن و یا تبدیل بشن به گره‌های کوچک‌تر و یا در کنار هم قرار بگیرن و ذرّات رو ایجاد کنن و بر اساس شکل و حرکات هر گره هست که رفتارهاش مشخص میشن ........ این گره‌ها در ازای همدیگه ، کشش یا رانش و یا رانش-کشش دارن ( هم رانش و هم کشش ) که بخشی از میان‌کنش‌های اونها منجر به ایجاد لرزش‌هایی در ۳ لایه میشن و این گره‌ها ، در کنار هم ، ذرّات بنیادین رو تشکیل میدن ........ گره‌ها خودشون رفتارهای لرزشی هم دارن ( به دلیل اینکه از در هم تنیدگی و سایشی که از نوسانات ۳ لایه ایجاد میشن ) ......... ضمن اینکه هر کدوم از این ۳ لایه دارای خونه‌های مکعبی هم‌اندازه بسیار کوچکی هستن که گره‌ها داخل اونا شکل می‌گیرن و این خونه‌ها اجازه هر تغییری رو به گره‌ها نمیدن و گسستگی ایجاد می‌کنن ......... گره‌ها به دور خودشون و برخی به دور همدیگه با سرعت زیادی می‌چرخن و یا در خطوطی نوسان می‌کنن و در لایه‌ها لرزش ایجاد می‌کنن که اندازه اونها و نحوه چرخش و نوسان اونها و تعداد این نوسانات و چرخش‌ها ، نوع و مقدار لرزش رو هم معین می‌کنه که همگی دارای گسستگی و پیوستگی هستن و البته لرزش‌ها هم مثل گره‌ها ، محدوده‌بندی و طبقه‌بندی میشن .........

گره‌ها به واسطه لرزشی که از حرکات خودشون ایجاد می‌کنن در ازای هم رانش یا کشش ایجاد می‌کنن که اگر رانش بیشتر باشه مانع از تداخلشون به همدیگه میشه ولی اگر کشش بیشتر باشه ، گره‌ها به همدیگه بر خورد می‌کنن که با توجه به اندازه و شکلشون و حرکاتشون ممکنه یکیشون باقی بمونه و بقیه تبدیل بشن به گره‌ها کوچک‌تر و یا اینکه تبدیل بشن به یک گره بزرگتر ........ اما کشش اونها در کنار رانششون باعث میشه تا در کنار هم قرار بگیرن و یک ذرّه رو ایجاد کنن که با توجه به حرکات و اندازه گره‌ها ، ذرّات ایجاد شده متفاوت و دارای انرژی-مادّه زیاد یا کمی میشن و همچنین حرکات خود ذرّات هم تعیین میشن ......... خونه‌ها باعث میشن تا گره‌ها و لرزشها نتونن هر اندازه‌ای حرکت داشته باشن و باعث ایجاد تفاوت در اونها میشن که در حقیقت نوع اونها رو تعیین می‌کنن ......... اما خود گره‌ها دارای حرکات و وجود پیوسته هم هستن ، یعنی دارای چند گانگی و نسبتی بودن هستن که به دلیل گسستگی‌ای که با خونه‌ها ایجاد میشه ، رفتارهای اونها از پیوستگیشون کم میشه ........ ( و می‌دونیم که پیوستگی هرگز نامتناهی نیست و حد داره ولی از همون حدش هم کاسته میشه ) این ۳ لایه در تمام طول وجود خودشون یکپارچه و یکسان هستن و بر اثر اصطکاک و مالشی که داخلشون ایجاد میشه به خاطر نوساناتشون ، هر گرهی که ایجاد میشه ، مقداری از لایه‌های اطراف خودش رو به طرف خودش می‌کشه که نیروی کشش گره‌ها هست ........ و علّتش هم قانون بودن-هستیه که هستی باید واحد و یکپارچه باشه علیرغم تمام تفاوت‌هایی که درش وجود داره و باید وجود داشته باشن ....... گره‌هایی که در مرکز جهان هستی شکل می‌گیرن بسیار بزرگ‌تر و با حرکات بسیار سریع‌تر از گره‌های دیگه هستن و تمام گره‌ها رو به سمت خودشون می‌کشن که با شتاب بالا و سرعت سرسام‌اوری هست و بعد با انفجاری که صورت می‌گیره گره‌ها رو به سمت بیرون می‌رونن و دفع می‌کنن که با شتاب بسیار بالایی هست که ازش کم میشه تا در چند ده میلیارد سال بعدی دوباره به طرف خودشون بکشنشون ( که در حقیقت همون انفجار بزرگ یا Big Bang هست ) .........

ادامه در پست بعدی :
     
  
مرد

 
انرژی قابلیت ایجاد تغییر در گره‌ها و ذرّات بنیادین و ذرّاتی که می‌سازن هست ......... همه این تغییرات به صورت تغییر مکانی-مختصاتی هستن و مادّه ، انرژی محصور شده هست که شامل هر وجودی در دنیای ماکروسکوپی ( بزرگ‌مقیاس ) میشه ......... امّا گاهی ذرّات در دنیای ماکروسکوپی قرار نمی‌گیرن ؛ مثل امواج الکترومغناطیسی رادیویی که فاقد فوتون هستن ......... هر موج الکترومغناطیسی در هر نوسان خودش دارای گره یا گره‌هایی هست که دارای حرکات خطّی هستن و اگر گره خیلی کوچک و با حرکات کم و کند باشه ، ذرّه فوتون شکل نمی‌گیره اما اگر از حدّی بیشتر باشه شکل می‌گیره ........ همون طور که قبلاً نوشته شد ، امواج الکترومغناطیسی بین الکترون‌ها پاس کاری میشن و اگر الکترونی دچار نوسان خارج از حرکت موجی خودش بشه ، موج الکترومغناطیسی‌ای رو گسیل می‌کنه که اگر نوسان خیلی زیاد باشه و الکترون از مدار خودش خارج بشه که برگرده به مدار خودش و یا به کلی از اتم خودش جدا بشه ، نور پر انرژی‌ای رو گسیل می‌کنه و وقتی این موج یا نور به الکترون دیگه‌ای برخورد می‌کنه اون هم دچار نوسان میشه یا اینکه گسیخته میشه و بعد دوباره همین حرکت رو تکرار می‌کنه و امواج الکترومغناطیسی و نور بین الکترون‌ها پاس کاری میشن ......... در حقیقت این هم نمودی از قانون بودن-هستی ـه که باید یکپارچگی و واحد بودن علیرغم تفاوت‌ها که وجود دارن یا ایجاد بشن ، حفظ بشه که زمانی که به الکترون بر اثر برخورد با الکترون‌های دیگه ، انرژی منتقل بشه انرژی اضافه رو ردّ می‌کنه و الکترون بعدی هم که دریافتش کنه همین طور ......... امواج الکترومغناطیسی از درهم‌تنیدگی لرزش‌های لایه‌ها ایجاد میشن که دارای گره هم هستن که توضیح داده شد ......... امّا گفتیم که مختصات ، نسبت ثابتیه که بین فواصل موجودات وجود داره ، در این قسمت اضافه میشه که حرکت گره‌ها در لایه‌ها دارای گسستگی هست و از این خونه به خونه بعدی میرن و نمیشه مثلاً نصف خونه حرکت کنن ........ و اگر موجودی حرکتش نسبت فاصله‌ها رو بر هم بزنه ، به جای یک خونه بعدی در چند خونه بعدی پدیدار میشه ........ برای همین نور در حرکت خودش باعث ایجاد اتّساع زمان-مکان میشه ؛ یعنی سرعت نور و امواج الکترومغناطیسی ۲۹۹۷۹۲۴۵۸ متر در ثانبه هست ،‌حالا اگر از فاصله ۲۹۹۷۹۲۴۵۸ یک موج نور رو گسیل کنیم ، کمی کمتر از ۱ ثانیه طول می‌کشه تا به ما برسه ......... در مورد جاذبه هم که نوشتم ........... اما در مجموع اینها اساس شناخت هستین ولی برای شناخت تمام هستی باید محاسبات دقیقی انجام داد .......... به عنوان مثال در یک بسپار ( پلیمر ) خاصیت هر مولکولِ مجزا ( بر خلاف ماکرومولکول که از یک مونومر ساخته میشه پلمیر از چند واحد تکرار شونده ساخته میشه ) مشخصه اما برای به دست آوردن خواص کل مادّه باید مشخصات هر اتم رو به صورت یک ماتریس بنویسم و با محاسباتی که انجام میدیم کل رو به دست بیاریم که با روندیابی و محدوده بندی و پیدا کردن ارتباطات با نسبت پارامترها صورت می‌گیره که به صورت دستی فوق‌العاده وقت‌گیر و کلافه‌کننده‌ست ......... برای همین از رایانه و هوش مصنوعی برای محدوده‌بندی‌ها ، روندیابی‌ها و پیدا کردن ارتباط متغیرها و نسبت‌هاشون استفاده می‌کنیم ( دقّت کنید که محدوده‌بندی اصطلاح کامل‌تری هست در مقایسه با طبقه‌بندی چون طبقه ، کاملاً جدا میشه امّا محدوده می‌تونه نسبتی یا چندگانه باشه و در هم دیگه ادغام شده باشن )

از شکل‌گیری کره زمین بعد از جدا شدن از خورشید ، حدود ۵ میلیارد سال می‌گذره و از آغاز زیست بر روی زمین حدود حدود ۴ میلیارد سال ....... یعنی یک میلیارد سال بعد از شکل‌گیری زمین ........ زمین در هسته خودش فعالیت‌های هسته‌ای داره و در درونش انفجارهای اتمی شکل می‌گیرن که باعث میشه عنصرهای زیادی ایجاد بشن ......... در حالی که در فضا اکثر موادّ تشکیل دهنده ستاره‌ها و اجسام فقط هیدروژن و بازمانده سوخت اتمی یعنی هلیوم وجود داره ، بر روی زمین عناصر بسیاری وجود دارن .........بر اثر فعالت کوه‌های آتشفشانی ، موادّ ماگمای زیادی به روی زمین سرایز میشدن که مقدار زیادی کربن و گوگرد بر روی سطح زمین ریخته شدن......... کربن در ولتاژ بالا و محیط مساعد ( به عنوان کاتالیزور ) می‌تونه چرخه احیای خودش رو شروع بکنه که این عمل با آذرخش‌هایی با ولتاژ بالا صورت گرفته که در زمان Thunderbolt ( آذرخش‌باران ) در زمان آغاز زیست و چند بار دیگه هم رخ داده که کربن شروع می‌کنه به ترکیب شدن با موادّ دیگه‌ای مثل نیتروژن و هیدروژن و بعد شروع می‌کنه به بلعیدن موادّ مشابه اطراف خودش که یا باهاشون ترکیب میشه و کامل‌تر میشه یا پسشون می‌زنه که البته برخی مواقع هم مادّه اضافی رو می‌بلعه و باعث میشه تا چرخه‌ش دچار نقص یا شکست بشه ......... چرخه یک ارتباط ۲ یا چند طرفه هست ........ یعنی عامل A پدیده B رو ایجاد می‌کنه و پدیده B که ایجاد شد خودش به عنوان عامل ، پدیده A رو ایجاد می‌کنه و این چرخه ادامه پیدا می‌کنه و گاهی هم حلقه‌های بیشتری داره یعنی A پدیده B رو ایجاد می‌کنه و B پدیده C رو و C پدیده A رو دوباره ایجاد می‌کنه ......... ما به موجودی میگیم زنده و دارای زیست که دارای تغییرات مادّه‌ای باشه که اگر این تغییرات ازش گرفته بشن دیگه موجود غیرزنده‌ست و به عبارتی تغییراتی داره که اگر تغییری در این تغییرات ایجاد بشه ، تغییراتی می‌کنه که تغییرات خودش رو از دست میده و به عبارت ساده‌تر دارای چرخه‌هایی از تغییرات هست که اگر این چرخه‌ها تغییر بکنن ممکنه چرخه باقی بمونه یا بشکنه که اگر چرخه بشکنه ، زیست جاندار از بین میره و تغییراتی که درش ایجاد میشه دارای گسستگی و پیوستگین ........ گاهی تغییراتی رو پذیرا نیست و گاهی پذیراست اما در مجموع گسستگی همیشه غالبه و اگر ریشه‌یابی کنیم ( محاسباتی ) این تغییرات ، هرگز نباید تغییر کنن و باید همواره باقی بمونن که جاندار به زیست خودش ادامه میده ......... اما برای شناسایی اینکه یک جاندار چه طور زندگیش ادامه پیدا می‌کنه و دارای رشد و نموّ میشه یا اینکه می‌میره می‌تونیم از موادّ نیمه-زنده استفاده کنیم مثل : میوه‌ها و تخم پرندگان ......... ما می‌تونیم با سنکرتون‌ها و شتاب دهنده‌های دیگه تمام موادّ تشکیل دهنده یک جسم رو به دست بیاریم ؛ حالا فقط کافیه تا یک میوه مثل سیب تازه رو بعد از کنده شدنش از درخت ، مرتبّ بمباران الکترونی کنیم تا ببینیم چه تغییراتی درش وجود دارن که از دست میرن ....... یا همین طور تخم پرندگان مثل تخم مرغ رو ........ وقتی نطفه نداره باید مرگش رو مرحله به مرحله ثبت کنیم و زمانی که نطفه داره ، کامل شدن زیستش رو ......... که باید تغییرات رو محدوده بندی و ریشه‌یابی کنیم ........ من نظریه‌مو در مورد هوش مصنوعی در اواخر سال ۱۳۸۶ ارائه دادم که بسیاری از کمپانی‌ها و شرکت‌های بزرگ دزدیدنش و به اسم خودشون و به صورت اختصاصی ازشون استفاده می‌کنن یا به صورت حداقلی برای مردم دنیا ارائه می‌کنن ........ کمپانی‌هایی مثل ادوبی ، گوگل و انویدیا که تا قبل از سال ۲۰۰۷ هوش مصنوعیشون در حد یک زباله بود حالا به جایی رسیدن که امپراطوری می‌کنن که البته خود من هم به زودی برنامه‌های ایده‌آل و رؤیایی خودم رو عرضه می‌کنم تا در دسترس عموم باشن و در انحصار شرکت‌های سرمایه‌گرا و راست‌گرا نباشن ......... اما در مرحله بعد از شناخت زیست ، می‌تونیم به شناخت چرخه تغییرات DNA بپردازیم تا در مورد جانداران بیشترین تغییرات مطلوب رو ایجاد کنیم ؛ اینکه آدنین ، تیمین ، سیتوزین و گوانین چه تغییراتی رو می‌تونن بپذیرن و این تغییرات باعث چه تغییرات در خود اونها میشن و در نهایت اینکه بعد از تغییرات خودشون ، چه تغییراتی رو ایجاد می‌کنن که محاسبه دستی اونها بسیار کار وقت‌گیر و طاقت‌فرسائیه و محاسبه کامل اونها فقط با رایانه و هوش مصنوعی امکان پذیره ...........

در پست بعدی در ادامه پست‌های قبلی ، بیشتر در مورد نحوه عملکرد ذهن و پردازش داده‌ها می‌نویسم ..........
     
  
مرد

 
پیش از اینکه به سراغ عملکرد مغز و ذهن برم ، لازمه که یادآور بشم ، چرخه احیا شده کربن ، پویاست و علاوه بر ثبات در ازای ثبات و تغییر در ازای تغییر بر بقای خودش در ازای تغییر هم ثابت هم می‌مونه و در ازای ثبات ، تغییر هم می‌کنه برای ثبات در ازای تغییر محیط ، از مواد پایدار استفاده می‌کنه که مثلاً معروف‌ترینش استفاده از آب برای پایدار نگه داشتن دما و پ‌هاش خودش هست ..... و تغییراتش در ازای ثبات محیط ، برمی‌گرده به زنده شدنش و چرخه‌های تغییراتش که همون طور که نوشتم تغییر A تغییر B رو ایجاد می‌کنه و تغییر B تغییر A رو و این چرخه تا زمان زندگی جاندار تکرار میشه و تغییرات رو مرتب تو در تو برای بقا و پیشرفت خودش ( رشد و نموّ ) ایجاد می‌کنه و پویاست و زمانی که به مرور این چرخه‌ها بشکنن ، حیات خودش رو از دست میده و زمانی که کامل بشکنن میمیره ......

امّا در مورد نحوه عملکرد مغز ، لازمه که ساینس الکترونیک رو بلد باشید که داخل یک پست نمی‌گنجه ولی به صورت خلاصه می‌نویسم ....... ساینس الکترونیک ، علم بازی کردن با الکترون‌ها و جریان الکتریکی هست تا با ورودی داده شده ، خروجی مطلوب رو ارائه کنیم ....... موادّ رسانای الکتریکی مقاومت کمی در ازای عبور جریان از میان خودشون دارن و موادّ نارسانا مقاومت زیادی دارن ........ امّا دسته‌ای از موادّ به نام نیم‌رسانا دارای خاصیّت متغیر هستن و در ازای گرما یا نور یا صدا و تماس با یک مادّه و .... مقاومت الکتریکیشون کم یا زیاد میشه ....... از همین خاصیّتشون برای ساخت حساسّه‌ها ( سنسورها ) و پردازش داده‌ها استفاده میشه ....... در گذشته مدارها آنالوگ بودن یعنی با کم و زیاد کردن مداوم شدّت جریان ، پیام رو انتقال میدادن و پردازش می‌کردن امّا الان خیلی وقته که دنیای الکترونیک و به ویژه پردازش داده‌ها به صورت دیجیتالی هست ....... در دنیای دیجیتال با قطع و وصل جریان یا امواج الکترومغناطیسی ، پیام‌ها و داده‌ها رو می‌فرستن و دریافت می‌کنن ........ و در پردازش دیجیتال ، مدارهایی وجود جریان یعنی ۱ رو ۱ نگه میدارن و عدم وجود جریان یعنی ۰ رو ۰ ولی برخی از اونها NOT هستن و ۰ رو ۱ می‌کنن و ۱ رو ۰ و مدارهایی که ۱ و ۱ رو به صورت اخصاصی ۱ میدن بیرون ( یعنی اگر ۱ و ۰ باشه ۰ میدن بیرون ) و مدارهایی که اگر هر کدوم ۱ باشن ۱ میدن بیرون ( یعنی ۱ و ۰ رو ۱ میدن بیرون و ۰ و ۰ رو ۰ میدن بیرون ) و ترکیب اونها به صورت تو در تو که مدارهای پردازش دیجیتالی رو ایجاد می‌کنن ........

مغز ما هم به همین شکل کار می‌کنه و دیجیتالیه ....... برخی موادّ یونی ( آندی-کاتدی ) و اسیدی-بازی جریان رو با آزاد کردن و دریافت الکترون‌ها ایجاد می‌کنن و موادّ رسانایی به اسم نوروترنسمیر امکان تردد اونها رو در بین نورون‌ها فراهم می‌کنن ....... و در داخل نورون‌ها هم با وجود موادّ مختلف رسانا ، نیم‌رسانا و نارسانا مدارهای مختلفی ایجاد میشن ........ امّا نکته مهم اینه که معماری مغز انسان‌ها قابل تغییره ........ بر خلاف یک رایانه که معماری پردازنده اون و کلّش ثابته و امکان تغییر نداره و فقط با دادن برنامه‌های مختلف میشه قابلیت‌هاش رو تغییر داد ، مغز یک جانور و مخصوصاً انسان قابل تغییر و برنامه‌ریزیه .........

امّا بپردازیم به بقیه مباحث ذهن ........ یکی از مهم‌ترین مباحث ذهن احتمالات و پی‌آمدهای هر احتمال و مهندسی معکوس اونهاست ........ فرض کنید شما در یک مسابقه تیراندازی می‌خواید شرکت کنید که بهای بلیطش ۵۰ هزار تومنه و اگر گلوله رو به وسط سیبل تیر اندازی بزنید به شما ۱۰۰ هزار تومن میده ........ قانون اینه : اگر نسبت پی‌آمدهایی که به سود شماست به پی‌آمدهایی که به سود شما نیست یا به زیان شماست بیشتر از نسبت احتمال رسیدن شما به اون پی‌آمد در مقایسه با نرسیدن شما یا رسیدن به پی‌آمد زیان‌آمیز برای شما باشه ؛ شما باید اون رخداد رو دنبال کنید ....... و اگر نه ریسک حساب میشه و شما زیان می‌بینید ........ یعنی اگر شما احتمال برنده شدنتون در مسابقه تیر اندازی یادآوری شده ۵۰ درصد باشه شما نه سود می‌کنید و نه زیان چون ۲ بار شرکت می‌کنید و ۱۰۰ هزار تومن هزینه می‌کنید و ۱۰۰ هزار تومن هم برنده میشید امّا اگر تیراندازیتون خوب باشه و احتمال زدنتون بالای ۵۰ درصد باشه به نفع شماست که شرکت کنید و اگر نه زیان می‌کنید ......... البته این فقط یک مثاله و این یک نمونه از قمار حساب میشه که کار غلطیه ولی این قانون چه در تمام مسائل جانوری حاکمه و این فقط یک مثال بود ........ یا به عنوان مثال فرض کنید که یک جرّاح فقط ۶۰ درصد عمل‌هاش موفق بودن و برای عمل دستمزد ۱۵ میلیونی می‌گیره و یک جرّاح دیگه ۹۵ درصد عمل‌هاش موفق بودن و هزینه دستمزدش ۲۰ میلیون هست ، مشخصه که شما اگر جرّاح دوم رو انتخاب کنید برنده‌اید و اگر اولی رو انتخاب کنید هم پولتون میره و هم به احتمال نسبتاً زیادی آسیب می‌بینید یا فوت می‌کنید ......... یک قانون دیگه هم وجود داره و اونم اینکه اگر پی‌آمدهایی که مطرح میشن در ازای احتمالات خودشون ، احتمال ناهنجاری داشته باشن ، یعنی قصد و غرضی وجود داره و نباید به سودش چشم بدوزید ( چون در واقع زیان هست ) و زیانی هم در کار نخواهد بود و اگر باشه هم عمدیه و کمتر از اونچه که وانمود می‌کنه و شما می‌تونید دفعش کنید ........ مثلاً فرض کنید شما به عنوان یک فرد عادّی دارید توی خیابون راه میرید و یک نفر که نمی‌شناسیدش میاد و به شما میگه به شما خیلی علاقه داره !!! و میخواد ۱ میلیارد تومن پول رو داخل چمدون به شما بده !!! پی‌آمد به این بزرگی که احتمال اینکه از شما خوشش بیاد هم خیلی پائینه شاید لقمه چرب و نرمی به نظر برسه ولی شما باید ردّ کنید چون مطمئناً قصد و غرضی وجود داره و شما زیان خواهید کرد ....... چرا ؟ واضحه ، خیلی راحت یا اون پول دزدیه و میخواد از سر خودش باز کنه و بندازه گردن یه نفر دیگه که شما توی دردسر میافتید یا اصلاً پولی در کار نیست و مثلاً داخل چمدون بمب یا تکه‌های یک جنازه هست و ..... یا مثلاً فرض کنید یک نفر ناشناس به شما زنگ میزنه و تمام اسم و مشخصات شما رو میگه و قطع می‌کنه و بعد از چند روز دوباره زنگ می‌زنه و میگه قراره فلان روز در فلان تاریخ مثلاً بوفه منزل شما منفجر بشه و قطع می‌کنه و دقیقاً همون روز این اتفاق میافته و بعد زنگ می‌زنه و میگه یک عدّه میخوان شما رو بکشن و اون می‌تونه جلوشون رو بگیره ولی در ازاش ۲ میلیارد تومن پول می‌خواد !!! که واضحه آدم شیّادیه و می‌خواد شما رو تیغ بزنه ؛ چون اصلاً قرار نبوده بوفه منزل شما منفجر بشه و کار خودش بوده و یک پول قابل توجهی به یکی از افرادی که به داخل خونه شما رفت و آمد دارن داده تا داخل بوفه جاسازی کنه و اطلاعات شما رو هم از جایی مثل شناسنامه یا کارت ملّی شما به همراه خریدن اونها از ثبت و احوال به دست آورده ( یا اینکه اصلاً خودش یا فامیلش اونجا کار می‌کنن ) و حالا میخواد ۲ میلیارد تومن شما رو تیغ بزنه ......... ( احتمال اینکه یک نفر بخواد بگه شما کی هستید و چه مشخصاتی دارید در حد ۰ هست و همین طور انفجار داخل بوفه تقریباً غیرممکنه و فقط باید کار خودش باشه )

اما قصد و غرض چیه ؟ به صورت درستش ما فقط داده‌ها رو دریافت می‌کنیم و پردازش می‌کنیم و نتیجه می‌گیریم تا چیزی رو یاد گرفته باشیم تا باهاش چیزای بیشتری رو یاد بگیریم که در واقع در ادامه داده‌های بیشتری رو دریافت می‌کنیم و پردازش می‌کنیم و نتیجه‌های بعدی رو می‌گیریم که می‌دونیم دنیا بی‌نهایت چیز نیست و همیشه یک ریشه واحد وجود داره و یکسان بودن بر یکسان نبودن غلبه داره و هستی یکپارچه و واحد هست اما به هر جهت نسبتی بودن و چند گانه بودن هم وجود دارن و ما هر چقدر دقیق محاسبه کنیم باز هم میشه دقیق‌تر محاسبه کرد و همین جذابه ......... اما اکثر همو سپین‌ها بر خلاف جانوران دیگه و انسان‌های معدود سالم ،‌ مسیرگرا نیستن و هدف‌گرا هستن ......... هدف یا قصد و غرض چیه ؟ اینکه شما از قبل یه نتیجه‌ای رو تعیین می‌کنید و بعد می‌گردید دنبال مسیری تا نشون بدید نتیجه‌ای که گرفتید درسته ......... در واقع هدف رو که نتیجه از قبل گرفته شده هست تعیین می‌کنید و بعد داده‌ها رو طوری پردازش می‌کنید تا نشون بدید که اون نتیجه‌ای که شما روی هوا گرفتید درست هست !!! ......... اما ما انسان‌های سالم و شریف هم که مسیرگرا هستیم ناچاریم در مصاف با موجودات هدف‌گرا ،‌ هدف‌گرا رفتار کنیم ؛ چون برای ما هزینه زیادی داره تا مدام بی‌نظمی و اسیمتری و خرابکاری و ... ایجاد کنن و به ما آسیب بزنن و ما فقط سعی کنیم تا بسازیم و خرابکاری‌ها ترمیم و مرمت کنیم و وحشی‌بازی‌های اونا رو تحمل کنیم ........ اونها هر چقدر هم بگید حالیشون نمیشه ....... اونها بر این باورن که یکسان نبودن بر یکسان بودن غالبه و حتی همینم نمی‌دونن و آگاهی ندارن ، بلکه از منظر اونها دنیا بی‌نهایت چیزه !!! که بی‌نهایت تغییر درش وجود داره که هیچ کدوم اون یکی رو ایجاد نمی‌کنن بلکه همه چیز خود به خودی بی‌نهایت تغییر داره !!! و نمیشه محدوده‌بندی کرد !!! نمیشه روندها رو پیدا کرد چون روندی وجود نداره !!! و ...... برای همین هم احمقن و فکر می‌کنن که باید تصادفی اهدافی رو تعیین کنن تا هر طور شده بهشون برسن ......... اونها راندمان پائینی دارن ، سطح سواد پائینی دارن ، بسیار وحشی ، برهم زننده و مخرب هستن و البته حتی سالوس هم هستن ......... یعنی در راستای هدف‌گرا بودنشون ممکنه خودشون رو بسیار مهربون جلوه بدن یا وانمود کنن که سواد دارن یا اینکه طرفدار نظم و ترتیب و هارمونی هستن اما باز هم بی‌سوادی و راندمان پائنینشون و برهم زنندگیشون کاملاً واضحه و مشخصه که هدف‌گرا هستن .......... اما از کجا تشخیص بدیم که هدفشون چیه ؟

اینم راحته : قانونش اینه که احتمالات سالم و درست رو به دست میارید ( که البته این فقط برای انسان سالم هست که می‌فهمه و گرنه بیشتر از ۹۹٫۹۹ درصد همو سپین‌ها که تعریف نشده هستن فاقد قابلت فهم سلامتی هستن ) و بعد نگاه می‌کنید ببینید با چه شدّت و احتمالی رفتارهاش خارج از سالم و درست هستن ؛ حالا با محدوده‌بندی و روندیابی و ..... این احتمالات به دست میارید که داره چه هدفی رو دنبال می‌کنه ( مخصوصاً با توجه به اینکه در جوامع تعریف‌نشده‌ها داریم زندگی می‌کنیم ممکنه با بقیه‌شون بخواد همکاری داشته باشه و مثلاً خودش رو متضاد دسته A نشون بده در حالی که با دسته B در تضاد هست که با شناخت پیدا کردن نسبت به اونچه که بیان می‌کنه میشه اون رو هم به دست آورد ؛ چون کاملاً در تضاد با B هست ولی مدام اصرار داره که با A مشکل داره و در تضاد هست ) .........

از منظر راست‌گراها و هدف‌گراها جهان هستی جای ناشناخته‌ایه و همه چیز تصادفی شکل می‌گیره و رخ میده !!! و فقط به صورت ناشناخته و تصادفی میشه دنیا رو نیم‌بند شناخت !!! از نظر اونها ۲ فرد متضاد با همدیگه هم شبیه همن و شباهت دارن !!! و ۲ نفر که از یک دسته هستن با همدیگه تفاوت‌های زیادی دارن !!! اونها نمی‌تونن طبقه‌بندی واحدی رو ارائه بدن که همه چیز درش مشخص باشه اونم با توجه به ریشه واحد ........ بلکه فقط با شباهت‌ها و تفاوت‌های غیر علمی طبقه‌بندی‌های بسیار زیادی دارن که خودشونم نمی‌دونن باید با کدوم یکی برای خودشون شناخت کسب کنن ! ......... اونا همشون مثل همن و فقط با همدیگه به علّت احمق بودنشون اختلاف دارن ولی رهبرانشون به همدیگه دل میدن و قلوه می‌گیرن ...... نمونه‌هاش رو اگر بخوام بگم خامنه‌ای و سینا ولی‌اللّه و معصومه علینژاد هستن ......... خامنه‌ای جناح وحشی‌ها رو احمق‌تر از اونچه که هستن معرفی می‌کنه و خودش وحشیه ولی به گذشت و بخشش هم اعتقاد داره برای همین خودش رو به شدّت دشمن میانه‌روها نشون میده تا اگر یک روزی اوضاع به هم ریخت ، اونها به میدان بیان و نه نیروهای ساینتیفیک و مصر بر علم و دانش که به خون احمق‌ها تشنه هستن ......... از اون طرف سینا ولی‌اللّه یک بی‌سر و پا بود که زمانی که مجری صدا و سیما بودن میمیک صورتش در حد یک بچه خردسال بود که ریده توی شلوارش و هیچ هنری نداشت و به مرور زمان با کلی کلاس بازیگری و .... براش استعداد خریدن و از طرفی پدر و مادرش حکومتین و زمانی که از کشور خارج شد توی امارات برج سازی می‌کرد !!! فکر می‌کنید از کجا این پول رو یک هویی پیدا کرده ؟؟؟ معلومه از حکومت و پدر و مادر حکومتیش ...... برای همین مرتب رسانه‌ها حملات این دو جناح رو به همدیگه نشون میدن تا مردم راست‌گرا بیشتر احمق بشن و فکر کنن که اینا دشمن همدیگه هستن !!!! یا مثلاً معصومه علینژاد که تخم اهریمن و یک زن بی‌سر و پا هست که هیچ سوادی نداشته و نداره و از دانشگاه آکسفورد دو تا مدرک دانشگاهی داشت اونم درست زمانی که حتی دست و پا شکسته هم نمی‌تونست انگلیسی صحبت کنه ........ فکر می‌کنید از کجا مدرکش رو جور کرد ؟ خوب مشخصه رژیم براش جور کرده ......... اما چرا مدام رژیم بهش حمله می‌کنه تا علینژاد هم بهشون حمله کنه ؟ اینم واضحه چون موقعی که رژیم وضعیت خیتی پیدا کنه مردم به خون اینا تشنه هستن و باید یه نفر جلوشون رو بگیره ......... چه کسی بهتر از این احمق که عاشق پدرشه که دستش به خون هزاران هزار انسان بیگناه آلوده‌ست ؟؟؟ یکی باید باشه که به عنوان دشمن معرفیش کنن که دوستشون باشه و وقتی سقوط کردن جلوی برگردوندن اموال ملّت و کشته شدنشون توسط ملّت رو بگیره ....... این ۲ نفر فقط نمونه بودن ؛ لیدرهای تمام دنیا از کره شمالی و ایالات متحده گرفته تا هر جای دیگه همشون با هم رفیقای صمیمی هستن و فقط نقش بازی می‌کنن و وقتی توی خطر میافتن حتی جونشون رو هم تقدیم می‌کنن تا کلّ ، جونش در امان بمونه بعضی وقتا هم که فداکاری نمی‌کنن ، بقیه می‌کشنشون و باز هم خودشون رو دشمن همدیگه معرفی می‌کنن در حالی که با هم دوستای صمیمی هستن ......... این فقط طرفداران هستن که با هم سر ناسازگاری دارن چون متوجه نیستن که همگی راست‌گرا و هدف‌گرا هستن ..........

همون طور که گفتم معماری مغز انسان قابل تغییره ، اگر از ابتدا تغییر داده نشه و فقط داده‌ها رو بگیره و پردازش کنه و نتیجه بگیره تا نتیجه بعدی و بعدی و بیشتر و بیشتر یاد بگیره و تکامل پیدا کنه ، طبیعیه ولی زمانی که عمداً هدف و اهدافی رو تعیین می‌کنه تا بهشون برسه که زمانی هم که بهشون میرسه ارضا نمیشه و ..... که مشکلات راست‌گرایی و هدف‌گرایی هستن ؛ معماری مغزش تغییر می‌کنه و بازدهی ( راندمان ) پائینی پیدا می‌کنه و مدام بی‌نظمی و اسیمتری و اختلال ایجاد می‌کنه و آسیب می‌زنه ( چه به خودش چه به دیگران ) ........ وجود موجود هدف‌گرا اضافه‌ست و فقط چون زیاد هستن ، هوای همدیگه رو دارن حتی علیرغم اینکه با همدیگه اختلاف دارن ولی بازم هوای همدیگه رو دارن چون همشون راست‌گرا و هدف‌گرا هستن و فوق‌العاده نجس و پدرسگن و موقعش که برسه با عذاب الیم میلیاردها سال عذاب و درد می‌کشن تا وجود نجسشون از پهنه پاک و مقدّس گیتی به شکل درستش حذف بشه ......... ( که البته به این معنی نیست که ما نباید کاری بکنیم و فقط منتظر بمونیم بلکه ما هم هر جا از حد گذروندن باهاشون هدف‌گرا برخورد می‌کنیم )
     
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2 
گفتگوی آزاد

اندیشه

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA