ارسالها: 2465
#1,082
Posted: 10 Mar 2024 03:40
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2465
#1,084
Posted: 10 Mar 2024 03:45
هربار
من
تو را
برای شعر
برنمی گزینم،
شعر
مرا
برای تو
برگزیده است.
در هشیاری به سراغت نمی آیم؛
هر بار
از سوزش انگشتانم درمی یابم
که باز
نام تو را مینوشته ام.
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2465
#1,086
Posted: 10 Mar 2024 03:52
یک شب برایش تا سحر «گلپونهها» خواندم
تنها به لبخندی مرا دیوانه میدانست
فردای آن شب رفت فهمیدم که معنای
«من ماندهام تنهای تنها» را نمیدانست
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2465
#1,088
Posted: 10 Mar 2024 04:01
همواره عشق بی خبر از راه میرسد
چونان مسافری که به ناگاه میرسد
وا مینهم به اشک و به مژگان تدارکش
چون وقت آب و جاروی این راه میرسد
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2465
#1,090
Posted: 10 Mar 2024 04:11
من را نگاه کن که دلم شعلهور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!