انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 7 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

خاطرات سکس در تعطیلات عید نوروز


مرد

 
خاطره نیست که همش تخیله...
     
  
مرد

 
mamanomid98دیگه نرفتی سراغش؟
     
  
مرد

 
mamanomid98
دهنت سرویس🤣
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
خاطره ای که برام خیلی جذاب بود و واقعا ضربان قلبم رو بالا برد خاطره پارسال نوروز بود ک سکسی نبود ولی خیلی استرس آور بود برام
ی فلش بک میزنم ب عقب ب دوران ۱۶ سالگی ک ما تو ی محله ای بودیم تو تهران ک خونه ها همه ی طبقه و ۲ طبقه بود ، خونه ما دو طبقه بود ،یه همسایه داشتیم ک پسرش کفتر بازی می‌کرد، قفس کفتراشم تو خرپشته خونشون بود پشت بوم خونمونم بهم وصل بود ، پسره اسمش قاسم بود چند سالی از داداش من بزرگتر بود ، ولی باهام رفیق بودن اکثرا موقها میشد داداشم پشت‌بوم خونه قاسم اینا بود باهم کفتر بازی میکردن ، از یه جای ب بعد شروع شد قاسم منو تو کوچه ک میدید ی جوری نگاه می‌کرد متوجه میشدم نگاهاش معنا داره ، (بدمم ازش نمیومد)سال تحصیلی ک شروع شد ساعت آخر مدرسه با موتور اونجا بود من ک تعطیل میشدم شروع می‌کرد باهم حرف زدن، قشنگ یادمه شب چله بود اومد جلو مدرسه با بغض التماس گفت چرا بمن محل نمیدی من عاشقتم هلاکتم میمیرم برات و... من خر شدم ،اون گوشی موبایل از این ثبت نامیا تازه گرفته بود ولی من موبایل نداشتم ،شمارش بهم داد، منم همون روز غروب با تلفن خونه بهش زنگ زدم ،کلی مسخره بازی دراود و منو خنداند، و دوست شدیم ،تلفنی حرف میزدیم ، تا بهار سال آینده امتحان آخر سال بود ، قرار گذاشتم باهاش بعد امتحان باهاش برم بیرون، سوار موتورش شدم منو برد ی باغ ،خلاصه بکم اونجا من ب زور از لاپا کرد ( اینم بگم وقتی کیرش رفت لاپام خوشم اومد و شل کردم ) وقتی خونه خلوت میشد کسی نبود می‌دمد رو پشت بوم خونه ما و تو خر پشته لاپای و کون منو میکرد ،ی روز گفت من داداشتم میکنم ،گفتم دروغ میگی گفت بخدا چند ساله میکنمش، گفت تو همین خرپشته بالا صد بار کردمش، گفت تازه ب داداشتم گفتم ک ترو هم میکنم ،
( اما داداشم خیلی طرز برخوردش فرق کرده بود لحن صحبتش ،مثلا کوسکش بهم میگفت، میگفت کونی ی لیوان آب بیار و امثال این حرفها)
خلاصه داداش ازدواج کرد ،قاسم زن گرفت، منم شوهر کردم،اما رابطه داداشم با من همون مثل قبل بود زمانی ک منو میدید ، شوهرم یا مامانم اینا ک نبودن میگفت،کونی چخبر ،یا میگفت افسانه چ کوصی شدی ،منم میزدم پای شوخی، با خنده میگفتم خفه شو کونی خان ،
پارسال نوروز تو خونه بابام اینا تو همون خرپشته داشتیم دیگ های مامان رو در می آوردیم میخواست برامون اش بزاره، منو داداشم بودیم، یهو گفت چ خاطراتی داشتم این خرپشته، گفتم منم داشتم خخخخ گفت چ خاطره ی کونی خانم ...گفتم تو بگو تا منم بگم ، گفت ولمون کن،گفتم من میدونم بچگی قاسم اینجا کونت میزاشته با خنده گفتم،.یهو دست گذاشت رو کونم گفت منم بارها از پشت همین شیشه دیدم قاسم چقدر کوس کونت لیس میزد.(چنان تپش قلب گرفتم پاهام میلرزه، قفل کردم) بعدش شروع کرد شوخی خنده گفت بیخیال گذشته ها گذشته عیدمون خراب نکنیم
     
  
مرد

 
Afsaneh38n:
گفتم من میدونم بچگی قاسم اینجا کونت میزاشته با خنده گفتم،.یهو دست گذاشت رو کونم گفت منم بارها از پشت همین شیشه دیدم قاسم چقدر کوس کونت لیس میزد.(

دهنتو قاسم
کنجکاو و پایه تحقیق در همه جور روابط جنسی
     
  ویرایش شده توسط: RaminNrgs   
مرد

 
Afsaneh38n
😁 چه خاطره جالبی شاید اون لحظه پاهات لرزیده ولی بعدش حتما بهش فکر مردی که یه نفر تماشا میکرده بدن لختت رو و سکس کردنت رو حالی به حالی شدی . من مثل داداشت کونی نیستم ولی از تماشای سکس بیشتر از خود سکس لذت میبرم بخصوص اگر سکس خانومم رو با یه مرد دیگه تماشا کنم .
     
  
زن

 
mehranfakher:
چه خاطره جالبی شاید اون لحظه پاهات لرزیده ولی بعدش حتما بهش فکر مردی که یه نفر تماشا میکرده بدن لختت رو و سکس کردنت رو حالی به حالی شدی . من مثل داداشت کونی نیستم ولی از تماشای سکس بیشتر از خود سکس لذت میبرم بخصوص اگر سکس خانومم رو با یه مرد دیگه تماشا کنم

سلام داداش منم کونی نیست ، تو مجردی ک قاسم کونش میزاشته بخاطر بچگیش بوده و شایدم ترس از ابروش ، چون گاهی وقتا میشد من خودمم دوست نداشتم ب قاسم بدم ولی لاشی میگفت اگه ندی ابروت پیش دخترای مدرسه ک دوست هستین میبرم و منم مجبور میشدم بهش بدم ، هرچند داداشم الانشم کلا با مردهای امروزی فرق داره و روشنفکره ، ولی بنظرم کونی نیست ،چون کونی بودن بنظر من فرق داره
     
  
زن

 
خیلی خاطره داشتم ،اینجوری بگم بهتره هر سال تعطیلات نوروز من گردش مسافرت تو برنامم هست ، خاطره خوبی که خیلیییی آلان بهش فکر میکنم و میگم کاش بشه دوباره تجربش کنم، یا زیاد بهش فکر میکنم
ایام نوروز برنامه کاری داشتیم برا ترکیه ،اونجا من با مدیر تدارکات جیک تو جیک شدم اونم حسابی جیگر منو حال آورد

درضمن لازم میدونم اینو اینجا برا اون فاطی کماندوی بنویسم ک میای زیر تکس من زر زر میکنی ک تو پسری سکس تجربه نکردی ،الت باید ۱۲ سانت باشه،
من با کسی رابطه داشتم ک تو آرزو داری یه عکس یادگاری باهاشون داشته باشی ، اینجا خیلی آدمها فیتیش های مختلفی دارن ،افکار مختلفی دارن ، که همگی محترم ،حالا تو بابات آخوند بوده خودتم حاج خانمی دلیل نمیشه که بقیه یا جقین یا تخیلی
اول یاد بگیر ب مردم احترام بزاری بعد دست ی قلم شی. حاج خانم
     
  
مرد

 
کسی خاطره جدید نداره
کنجکاو و پایه تحقیق در همه جور روابط جنسی
     
  
مرد

 
عالی بود

Afsaneh38n:
خاطره ای که برام خیلی جذاب بود و واقعا ضربان قلبم رو بالا برد خاطره پارسال نوروز بود ک سکسی نبود ولی خیلی استرس آور بود برام
ی فلش بک میزنم ب عقب ب دوران ۱۶ سالگی ک ما تو ی محله ای بودیم تو تهران ک خونه ها همه ی طبقه و ۲ طبقه بود ، خونه ما دو طبقه بود ،یه همسایه داشتیم ک پسرش کفتر بازی می‌کرد، قفس کفتراشم تو خرپشته خونشون بود پشت بوم خونمونم بهم وصل بود ، پسره اسمش قاسم بود چند سالی از داداش من بزرگتر بود ، ولی باهام رفیق بودن اکثرا موقها میشد داداشم پشت‌بوم خونه قاسم اینا بود باهم کفتر بازی میکردن ، از یه جای ب بعد شروع شد قاسم منو تو کوچه ک میدید ی جوری نگاه می‌کرد متوجه میشدم نگاهاش معنا داره ، (بدمم ازش نمیومد)سال تحصیلی ک شروع شد ساعت آخر مدرسه با موتور اونجا بود من ک تعطیل میشدم شروع می‌کرد باهم حرف زدن، قشنگ یادمه شب چله بود اومد جلو مدرسه با بغض التماس گفت چرا بمن محل نمیدی من عاشقتم هلاکتم میمیرم برات و... من خر شدم ،اون گوشی موبایل از این ثبت نامیا تازه گرفته بود ولی من موبایل نداشتم ،شمارش بهم داد، منم همون روز غروب با تلفن خونه بهش زنگ زدم ،کلی مسخره بازی دراود و منو خنداند، و دوست شدیم ،تلفنی حرف میزدیم ، تا بهار سال آینده امتحان آخر سال بود ، قرار گذاشتم باهاش بعد امتحان باهاش برم بیرون، سوار موتورش شدم منو برد ی باغ ،خلاصه بکم اونجا من ب زور از لاپا کرد ( اینم بگم وقتی کیرش رفت لاپام خوشم اومد و شل کردم ) وقتی خونه خلوت میشد کسی نبود می‌دمد رو پشت بوم خونه ما و تو خر پشته لاپای و کون منو میکرد ،ی روز گفت من داداشتم میکنم ،گفتم دروغ میگی گفت بخدا چند ساله میکنمش، گفت تو همین خرپشته بالا صد بار کردمش، گفت تازه ب داداشتم گفتم ک ترو هم میکنم ،
( اما داداشم خیلی طرز برخوردش فرق کرده بود لحن صحبتش ،مثلا کوسکش بهم میگفت، میگفت کونی ی لیوان آب بیار و امثال این حرفها)
خلاصه داداش ازدواج کرد ،قاسم زن گرفت، منم شوهر کردم،اما رابطه داداشم با من همون مثل قبل بود زمانی ک منو میدید ، شوهرم یا مامانم اینا ک نبودن میگفت،کونی چخبر ،یا میگفت افسانه چ کوصی شدی ،منم میزدم پای شوخی، با خنده میگفتم خفه شو کونی خان ،
پارسال نوروز تو خونه بابام اینا تو همون خرپشته داشتیم دیگ های مامان رو در می آوردیم میخواست برامون اش بزاره، منو داداشم بودیم، یهو گفت چ خاطراتی داشتم این خرپشته، گفتم منم داشتم خخخخ گفت چ خاطره ی کونی خانم ...گفتم تو بگو تا منم بگم ، گفت ولمون کن،گفتم من میدونم بچگی قاسم اینجا کونت میزاشته با خنده گفتم،.یهو دست گذاشت رو کونم گفت منم بارها از پشت همین شیشه دیدم قاسم چقدر کوس کونت لیس میزد.(چنان تپش قلب گرفتم پاهام میلرزه، قفل کردم) بعدش شروع کرد شوخی خنده گفت بیخیال گذشته ها گذشته عیدمون خراب نکنیم

**چون حاصل آدمی در این شورستان جز خوردن غصه نیست تا کندن جان**

**خرم دل آنکه زین جهان زود برفت آسوده کسی که خود نیامد به جهان**

**خیام**
     
  
صفحه  صفحه 7 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

خاطرات سکس در تعطیلات عید نوروز

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA