ارسالها: 221
#1
Posted: 10 Mar 2025 00:22
دلنوشته های امین
دلنوشته فقط حرف های عشقی و ضربه عشقی نیست دلنوشته حرف هایی ست دل میگوید قلم سیاه میکند دلنوشته های من حرف هایست بسیار که از هر نقطه ای از دنیا می آید با سطح واژگانی بی نهایت از خارج جو زمین تا ندیده ترین جایی که در سر میپروانی ....
نوشته هایی هر چند کوتاه ولی زیبا به مانند لحظه لحظه زندکی....
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ویرایش شده توسط: Amin19961376
ارسالها: 221
#2
Posted: 10 Mar 2025 01:15
چه دوست داشتن هایی که لاف بودند
درد هایم بسیار ولب چشم هایم از قفل نگاه تو پر خون شدند
طاقت هایم برای وصف نگاهی مهربان در میان کاغذ و توتون ها به سوختند
سنگ ها جان گرفتند و عطوفت درونشان جریان پیدا شد ولی باز لب هایت لب هایم را نبوسند
حال که من اینجا برایت مینویسم تو کجایی در کدامین جهان و چه کسی هست که موهایت را ببویند
در دل نازکم این را داشتم که از تو مراقب سازم که نگذارم به تو برسد هر گزند
کاش از عادت های زشت کثیف شهوت از من کم کنی ولی نه تنها من بسیار آدم هایی هستن که برای یافتن توساعت ها روزها و ماه ها میکوشند
تن لاغری داشتم که به دیدگانت نمی آمد سلیقه تو بود آدمهایی قوی هیکل با روحیه ای تنومند
در پیش رو من تفکری از جنس آزادی بود رهایی از فقر ولی عرزشی داشتی که مرا نمیتوانستند به رویای تو ببافند
<?>
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ویرایش شده توسط: Amin19961376
ارسالها: 221
#3
Posted: 10 Mar 2025 01:21
دلتنگ روزهایی شدم که هرگز ندیده بودمشون....
دلتنگ آدمی شدم که هرگز ملاقاتش نکرده بودم....
دلتنگ جایی شدم که هرگز نرفتم...
دلتنگ نوشتهای شدم که هرگز ننوشتمش....
دلتنگ قربون صدقه هایی که کسی بهم نگفت...
دلتنگ بوسه از ته دلی که هیچ کسی از لب هایم نگرفت....
دلتنگ اون جمله ای که چند روزه در سرم حلول میکند که جمله این است که من هر چه دارم برای توام هست....
دلتنگ رفتارهای شبیه به هم و پوشیدن لباس های شبیه هم...
دلتنگ آن قاره و کشورهایی که هرگز نرفته ام و ندیده ام هیچ کدام از شهرهایشان را...
دلتنگ شهر هایی از این کشور که هرگز ندیده و آدم هایی که با آن ها معاشرت نکرده ام....
دلتنگ مکان هایی که آن جا ها را ندیده و نرفته ام....
دلتنگ جیب هاو کارتی با موجودی کافی نه کافی....
دلتنگ روزهایی که در جامعه حوادث نبینم و روزنامه حوادث کلا منحل شود...
دلتنگ روزهای بی خشونت و دعوا در دنیای پرتنش هستم....
دلتنگ روزهایی که پدر شرمنده فرزندانش نباشد...
دلتنگ روزهایی که مادر دل خوش باشد...
دلتنگ روزهایی که زنانی که مورد ستم شوهر های وحشی قرار گرفته اند از بند آن ها رهایی یابند...
دلتنگ یک روز خوش برای یک بچه کار ....
دلتنگ هزینه تحصیل برای بچه های کار و جای خواب وغذای مناسب برایشان...
دلتنگ روزی که فاحشه ها زندگی تلخ نداشته باشند...
<?>
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#4
Posted: 10 Mar 2025 01:29
درونم درد هایی متولد میشوند و در هر نقطه سکنا میگزینند
ترس های درونم با من رشد کرد که پاهایم نا خودآگاه از تنش هایی که از گذشته و آینده قرار است به وجود بیایند می گریزند
ریه های دود گرفته ام شاهد دادگاه زندگی و مدرک های موثق و فقط تلخی نخ به نخ ها به دلم می نشینند
روحم در گویی شیشه ای محبوس شده و جسم من همه این هارو به دوش می کشانند
در تکاپو حل مشکلات از هزار تویی با میلیون ها تو در تو که تو را باز به من نمی رسانند
رفتار هایشان و نظرات منفی یشان چشمان خشک شده کویری ام را میگریانند
اگر هزار خوبی کنی باز به نیمه خالی لیوان خیره میشوند و بدی ها را پس ذهن شان میپروراند
پیکسل های قلبم را جمع کردم و اینبار این قلب خورده شیشه ای به زبان آمده شعر ناتمام مرا یک صدا می خوانند
پر از تهدید پر از فحش و افترا که نکات مثبت من همه را خط زده و مرا درجایگاهی که یک عمر حقم بود می نشانند
در طول این بازی من هفت دست مدام باختم ولی در دنیای من بازنده ها را برنده اعلام می نمایند
اگر دادگاه زندگی هزار بار برنده میدان شود باز حقیقت درونم فاش میکند همه چیز را و این آنان هستند که می بازند
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#5
Posted: 10 Mar 2025 01:31
یک بوسه از لب لعل تو آرزویم
همه خبر دارن که از بی پروا بودن هایم رفته آبرویم
تو در حال برجی کامل هستی من برج موشک خورده و داغونم
بی صدا هستم و بی تنش و مشاجره ولی پشت تمام صبرهایم انبار باروتم
آن مرده ای که در خاک کردی زنده اس من زنده به گور در این تابوتم
اگر هر روز خدا شاد باشم غمگین ترین آدمم در زادروزم
زنگی مهیبم در کل شهر حتی در گوش هایی کم شنوا آری من خود ناقوسم
درد کوچکم این است که زیر بار کتک کبود گشته پوستم بدنم و بزرگ تر آن است که شکسته بازویم
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#6
Posted: 10 Mar 2025 01:34
قلبم موزه ای ست از زخم زبان ها با گویش ها و زبان های مختلف....
قلبم پر شده از تلافی و رفتارهای فول پر شده از عربده هایی که سرم میزنند پر شده از داغ بردگی
قلبم رو خوردی کردی که قدری بخندی
من تو تیم تو بودم ولی تو با ناخودی ها بودی تو با کی میجنگی
سایه هایم با من غریبه شدند در جایی که دور یکی ديگه میگردی
داستان جالب تر میشد که با دشمن های خونی منهم قراداد مرگمو میبندی
#داستانی تلخ و براساس یک شهر یا کشور با آدم هایی کم رنگ سرتا بی رحمی و نیرنگ
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#7
Posted: 10 Mar 2025 01:35
در کهکشانی گم شده ام که قادر به پیدا کردنم نیستی
از دیگران پی جوی اسم واقعی من گشتی
هزاران بار از من پرسیدی که تو کیستی
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#8
Posted: 10 Mar 2025 01:37
صدای گوش نوازش به قدری زیبا بود گوش هایم کر شد
قلبم را در جنگی نا برابر جوری شد که با شکستم به تاراج برد
دستان بی جونم را هم دوست داشت و دستانم را به روی سینه خود میگذاشت و میفشرد
دما دم با هر دم باز دمی داشت ولی به خودم آمدم دیدم در اتاق تاریک تنهایی بی کسی روحم را افسرد
به یاد تو گلی در گلدان کاشتم که این گل جوانی من بود که با رفتن تو گل زندگی من بی تو پژمرد
The sound of the ear was so beautiful my ears were deaf
I put my heart in an unequal war that took me to loot with my defeat
He also loved my hands and put my hands on his chest.
The temperature had a tail with every tail, but I came to myself in the dark room of loneliness.
Remember you planted a flower in the pot that was my youthful flower that with the flower of my life I wore you without you
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#9
Posted: 10 Mar 2025 01:39
دیدی وقتی یه نفر دوستت بوده وقتی با کسی وارد رابطه میشه رفتارش تغییر میکنه...
دیدی وقتی حالت بده فقط آهنگ های غمگین آرومت میکنه ....
دیدی وقتی تو آیینه خودت میبینی که موهات داره سفید میشه به خودت میگی من که سنم کمه چرا موهام سفید شدن...
دیدی تو یه جمعی میری همه باهم حرف میزنن تو رو یادشون میره که اصلا هستی یا وقتی با اون جمع هستی هر کی میخاد رئیس شه و همه شون رئیس میشن یه بار تو زندگی هاشون یا تو اون جمع ولی تو نه هیچ وقت نشدی و یا جبر دنیا نمیزاره بشی...
دیدی ....
You saw that when someone is a friend when you get into the relationship with someone, his behavior changes ...
You saw that when you give up only sad songs ...
You saw when you see your mirror that your hair is white, you say to yourself why my age is white ...
You saw you go to a group everyone is talking to you that you are at all or when you are with him, whoever wants to become a boss and all of them become boss. Once in their lives, they are either in that crowd but you never never or algebra. The world will not be ...
You saw ....
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#10
Posted: 10 Mar 2025 01:40
پاهایم لرزون
جان با تو در افتادن نداشتم و این را تو فهمیدی مرا هل دادی در جنگ نابرابر در این میدون
از من بالا رفتن به مانند یک نردبون
چشمات گریون ولی لب هایت همیشه بود خندون
زندگی مثل کره زمین بود یا گویی تشبیه یک چرخ گردون
رها نگشت جسم من حتی روحم بعد مرگم ماند در این زندون
از دستم افسار زندگی در رفت افسار گسیخته اس این فرمون
پرتاب کردن توف و لعنت را به سویم و شاید پرتاب شد سمت من شئی هم مانند قندون
برای حرف های حقیقت من چیزی که لایقش هستم به عنوان کادو تقدیمم کن و بگو راهم درسته این را به من وحشت زده بفهمون
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال