ارسالها: 221
#11
Posted: 10 Mar 2025 01:44
قفسه پرنده هام قفسه سینه
صورتم همیشه قرمز پر از جای کشیده
مقدمه داستان هایم بارانی با اشک های نریخته
قلبم پر از پمپاژ تپش هایست که برای کسی هرگز نتپیده
گمشده ام در میان یک مشت حرف نامربوط و کلی آدم های پر افاده و دریده
زیر چشم هایش گود و پای چشم هایش کبود برای انتخاب اشتباهش وقت آن است که کاری کند که بدانند همگان وقت جدایی و زمان آزادی از بند رسیده
مثل مار به خود میپیچد زمانی دکتر بود ولی وقت آن است که طناب مانند مار را پاره کند و بفهماند به همه زمان ترک اعتیادش رسیده
درد اش را میفهمم که ممکن باز دچار آن درد شود تا وقتی بیکاری و حقوق های پایین کمرش کرده خمیده
شب ها مورد خشم پسران ولگرد و وحشی تن و بدنش مورد آزار قرار میگرفت جای خوابش نا معلوم یک روز کنار جوی آبی دیدند که با بدترین شرایط بد رگ هایش را بریده
کاش یک روز دنیا روی خوش به اون نشان میداد میفهمیدند که افکار کهنه را دور بریزند و با او راه بیایند شاید میتوانستند بگویند به آنان بزرگ تر های فهمیده
نوشته های حقیقی من برای یک توهین یا فحش تلقی میشود میتوان گفت حرف هایی با مغز های نسنجیده
شهر و کشور پر از وحشی گری و افراد خشن خونخوار حال و احوال ببیننده این خشونت ها چهرهایست با رنگ های پریده
#حقایق شهر و کشورم
#جامعه داغون
#زنان در بند
#معتادانی که هرگز به حالت قبل باز نگشتند
#ترک اعتیاد
#ترک همسر
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#12
Posted: 10 Mar 2025 03:21
تست بازیگری رو رد شدم ولی یه روز فیلممو نویسندگی و کارگردانی میکنم که بازیگراش بچه های کار باشن و دست فروش های تو مترو و کف خیابون ها شاید خودمم بازیگر اون فیلم یا سریال شدم....
#رویای من
#آرزو
#کارگردان و نویسنده
#بچه های کار
#دست فروش ها
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#13
Posted: 10 Mar 2025 03:24
در مردابی گیر افتاده ام
و تمام دلنوشته هایم رویاهایم در بین باتلاق گرفتار شده اند
مثل کتابی رو طاقچه هستم که سالها خاک خورده ام
آسمان خراشی هستم که خراش که هیچ ابر هایش چاک چاک شده اند
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#14
Posted: 10 Mar 2025 03:25
اولین سیگار در مغزم روشن شد
دومین سیگار در قلبم روشن شد
سومین سیگار در ریه هام روشن شد
چهارمین سیگار در روحم خاموش شد....
وقتی تمام وجودم را دود گرفت و از من جاده ای مه آلود ساختند که حتی خودم درونش گمشده ام مه که هیچگاه مه شکن ها قادر به شکستنش نیستند و نبودند.....
و در نهایت روحم بلعیده شد توسط ارواحی که جسم داشتند ولی روح درونشان گویی دمیده نشده بود .....
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#15
Posted: 10 Mar 2025 03:26
در گوش هایت هزاران اسم آمد وبه زبان نیاوردی
به دنبالت بودم مرا میدیدی و به انکار روی آوردی
من خوبی ها در حق تو کردم ولی یک بدی من به چشم آمد و گفتی تو نامردی
دل در گرو داشتی و با کلی بحث و جدل رفتی و من مرده بودم کی آن زمان با وجود دانستن رفتنت با تمام آن وابستگی
حال از من تنها چه مانده که در پیش دل سنگت اشک ریختم و ندیدی چه مانده چه چیزی جز درماندگی
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#16
Posted: 10 Mar 2025 03:38
با تمام چشمانم مثل دوربین مداربسته لحظات کرده بودم رکورد
در چشمانش خواندم که مرا ندید فقط اسکناس های درون جیبم را شمرد
من دلم با او بود و قلبم برایش میتپید ولی او مرا دست تنهایی سپرد
درون شیار مغزم شهریست با میلیون ها کوچه و خیابان که برای یافتنت پاهایم به آنجا که تو بودی مرامیبرد
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#17
Posted: 10 Mar 2025 03:40
در جهنمی سوزان
سوخت تنم وسط سرما و بوران
اسم سر فصل این داستان ایران و توران
مورچه ای بودم در میان سرمایه داران
کوچیک بودم اسمم نموران
مشت و لگد هایی خوردم زیر دست صاحب کاران
کارگری بودم با دستانی پینه بسته و پر درد ولی نوشته هایم دردی از من دعوا نکرد خیلی وقته رفتم قاطی درد مندان
جوانی بودم ولی اسمم رد میشد در میان سالنمدان
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#18
Posted: 10 Mar 2025 10:53
از گوشه چشمم اشک میاد
ولی میگن به دروغ بهم روز خوب میاد
همکاری من با اورثنیک جوری که فک میکنم اون روز که حالم یه ثانیه خوب باشه نمیاد
جلو دهنم رو گرفته بودن که مبادا بزنم فریاد
برای چشم خشک شده ام نیاز دارم به صد کیلو پیاز
در اوج ناراحت بودن هایم داشتم به یه فرد درمانگر نیاز
اگر دنبال من هستی در دنیای نا معلوم بیا لب دریای خشکیده و بی روح یا آن خانه ای رو به دریا با پنجره های باز
دلبر بریدی از از من وقتی نتوانستم دلبر تو باشم شاید مشکل از من بود که پولی در بساط نداشتم بخرم ذره از تو ناز
این حرفا از من دردی دوا نمیکند وقتی با دیگران شده ای خاطره ساز
هیچ راه ندارم در باتلاق دنیا و در برهوت برزخ وقتی نور که خواستم باشد و بشود برایم چاره ساز
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ارسالها: 221
#19
Posted: 10 Mar 2025 10:55
این روزا که به یه هم فکر نیاز دارم یکی که کنارم یا باهام باشه نیست ....
به راستی آدما به چه دردی میخورن...
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
ویرایش شده توسط: Amin19961376
ارسالها: 221
#20
Posted: 10 Mar 2025 10:58
جنگل های ریه ام سوخت مثل آتشی که جنگل های لس آنجلس را سوزاند
سرفه ها به قدری زیاد شد که برف جسم مرا زیر دامان خود پوشاند
آن قدر نسبت من شکاک شده بودی که تو را علیه من شوراند
سوهان روحم روحم را سوهان میکشید و آیینه دقم جسمم را می آزرد و آن آهن قوی را این ها پوساند
من آن خواستم برایت باشم که هر لحظه در سرت بخشش و انسانیت را پروراند
از مسیر تو خارج شد و دیگر روی به سویت برنگرداند
#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادتها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال