انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 3 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین »

دلنوشته های امین


مرد

 
ای درد لعنتی منو رها کن

که زهر کردی زندگی را به من از کودکی

ای ترس مرا راحت بگذار که مرا کشتی هر لحظه و روحم را به آسمان ها بسپار

بس است این همه سختی خدایا اگر من در جوانی سر سپرده رنج کشیدم ولی جایش در قلب تک تک انسان ها کشور و شهرم مهربانی و خوش قلبی بکار

تقویم و ساعت فقط برایم شده کرنومتر و روزشمار

لعنت بر عدالت دنیا آن قانون و قانون گذار

یکی از دارو کم یاب جان داد و شبکه ها سیاست گذاران در حال جنگ باهم آیندگان هم بی پول و جماعت دیگری هم بیکار

یکی رو تخت بیمارستان اسمش بیمار یکی دیگر روحش آسیب خورده از دنیا و آدم هایش بیزار

موزیسین بزن تا من بخوانم از شب ها و روزها و آینده ای دور از انتظار

وقتی سرت باز نبود سرباز سرزمینی شدی که سربازیت هم اختیار نبود بلکه بود اجبار

ننوشتم این را که با تمام فیلتر ها بشود انکار

مغز ها زنگ زدن فقط مغز ها نه بیشتر ذهن ها و افکار

نه قهرمانم با قهرمانی نه بازیگر با لوح افتخار

#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادت‌ها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
     
  
مرد

 
نه بلندگو دارم برای فریاد صدایم

نه استودیویی برایم هست که آهنگی که بشود با جیب بی پول بخوانم

نه معروفم که هزار قلب برای این آدم ژنده پوش و تنها به تپش بیوفتد و به سمتم برود

نه زیبایی هست که مثل یوسف از دگران دل ببرد

دیگر نمی‌خواهم بشنوم بی تو به سر نمی‌شود

یکی شاد است و دیگری غمگین و دیگری هم به حال من فقط می‌خندد

این همه حرف حتی مار هم در مار و پله اینقدر قلبم را نیش نمی‌زند

رنگ رویم زرد است و پاهایم یخ ترحمی هم نیست از آدمی که آغوشش بغلم را بخرد

ستاره در آسمان ندارم که برایم بدرخشد و به من تنها چشمک بزند

صورتی نیست که با این متن تر بشود

مرغ عشقم نبود که با کمک او پرپروازم در آید که بتوانم با او بپرم

#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادت‌ها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
     
  
مرد

 
دلم میخواست از خونم به رگ هایت بیاید تا میزان نزدیک بودنمان بیشتر باشد دلم میخواست خونم در رگ هایت بجوشد ....

هعیی...

<?>
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادت‌ها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
     
  
مرد

 
من همون بودم که دلم میخواست از خون خودم با وجود کم خونیم بهت هدیه بدم تا شاید بیشتر باورت شه دوستت داشتم...

<?>
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادت‌ها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
     
  
مرد

 
برای کار نکرده چه کتک ها نخوردم

چه روزها از دل خویش زدم به زباله فروش ها قدری خوراک ندادم

قمار باز تو را که همیشه دوست داشتم و چشمانم پی ات بود شرط کرد صد خویش را گذاشتم تو را ببرم و به او نبازم

میدانم تو کالا نبودی و شی بی جان عهد بستم با خودم اسمی جز تو بر روی لب هایم در دایره لغت هایم نخوانم

تو فریبنده بودی و به تو می‌گفتند فاحشه ای برایم حرف مردم پشیزی مهم نبود من همه ذهنم این بود تو را آزاد کنم و از بند درارم

#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادت‌ها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
     
  
مرد

 
وصف حال من پر و پیچ تاب در درونم تخیل است
و یک سراب

درونم خون کم دارد چشم گشوده به دیواری خالی از عکس و قاب

درون داستان خود نوشته ام گم شده ام‌ شاید بیابد مرا خواننده ای که می‌خواند این کتاب

در سرشماری روزهایی وقت گران بهایم از بین رفت و نشد حساب

وقتی گذشته سیاه خود را خواستم تغییر دهم شده بود ماشین زمان خراب

آنقدر سرعت دارند آدم ها که تورا له می‌کنند به کجا چنین شتاب به آسمان می‌نگرم شاید صاحب آسمان بدهد آرزوی این مراد....
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادت‌ها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
     
  ویرایش شده توسط: Amin19961376   
مرد

 
دستم را بگیر که به دستانی چون تو محتاجم

دستم را بگیر که تنی هستم که رو به حراجم

دستم را بگیر که که از قصد و نیتت‌ چیزی ندانم

دستم را بگیر که من بخت پریشانم دستمرا بگیر که من حراج آخر سالم


دستم را بگیر اگر من سست عنصر و بی پروایم دستم را بگیر که من تجربه های ناتمامم

دستم را بگیر که من داستان رستم و سهراب و هفت خوانم دستم را بگیر که من زاده گناه و اشتباهم

دستم را بگیر من خود بوسه های توامانم‌

دستم را بگیر من آتش شهوتی وحشتناکم

دستم را بگیر من زیادی مهربانم

دستم را بگیرمن آهنگ جدایی های عشق هایم

دستم را بگیر من زبان فاحشه ای هستم که هر شب کسی عاشقم می‌شود و فردا با عشقی دیگر هم خوابم

دستم را بگیر من نه جن و انس هستم من نویسنده ای هستم که در حاله ای از ابهامم...
🖊

#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادت‌ها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
     
  
مرد

 
صدای نجواهای مرا دنبال کن تا به آرامش برسی صدای نجواهای مرا دنبال کن در قاب این عدسی

صدای نجواهای مرا دنبال کن درون نقش بزرگی از یک هندسی

صدا نجواهای مرا دنبال کن با هزار غریبی و بی کسی

صدای نجواهای مرا دنبال کن در میان نوشته هایم در هر پارادوکسی
صدای نجواهای مرا دنبال کن در بهترین حالت هم باشیم منو تو به هم نداریم دسترسی
صدای نجواهای مرا دنبال کن اگر اشتباه هایم برایت بودند جملاتی خواهشی....

#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادت‌ها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
     
  
مرد

 
اشک در چشمانم آنقدر جمع شد که بر من دیده به رفت

از دل آنچه خواستم اما سیاهی درون وجود سیاه من شد پخش

من که بودم در همه مشکلات سر سخت

قفل ام و خونه نشین ابدی جوری که منو با سیم خاردار بستن به تخت

هعی میگی نگو که شده ام بد بخت

من آنم که نداشت پشت عطسه هایش جخت

درون تاریکی ها قوطه ور شده ام بین زنان فاحشه با موهای زیباو لخت

اسمی برایم انتخاب از بین چوب و زخم مثلا چوب لای زخم

برای جنگاوری این تن آمده اس برای جنگ لباس می‌خواهد این تن لباس بزم

#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادت‌ها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
     
  
مرد

 
لمس بدنی که سفیدی اش صلحی ست در جنگی نا برابر و تپه ونوس اش تپه ایست که هر شب به ستاره ها خیره بودم و اشک میریختم و دو کوه جدا افتاده بدنش قله هایست که فتح نکرده ام و اندامش با جوراب شلواری بسیار خیره کننده بود و پر از هیجان در وجود که آدرنالین ترشح میکردم و هورمون هایم به تکاپو می‌افتادند و آن اشوه هایی که لباس بدن نما از من می‌کرد حس میکردم دنیا بر سرم فرو خواهد ریخت برای لمس تنی که هر نقطه اش جایی را در تصوراتم می‌آورد بوی تنش بوی اقیانوس و گرمی اش گرما شن های ساحل و لب های قرمز اش حرارت سرخی آتش و بوسه از لبانش جرقه برای به وجود آوردن دوست داشتن ها و علاقه ها....

#قوطه ور در عالم شهوت

#999
خیال پردازی همیشگی من این بود همیشه دختر پولداری عاشقم شه و همه جوره درکم کنه کمکم کنه تا از برخی عادت‌ها بد زندگی هم نجات پیدا کنم
براساس داستانی
غیر واقعی
به دنبال کسی هستم فراتر از قوه تخیل وخیال
     
  ویرایش شده توسط: Amin19961376   
صفحه  صفحه 3 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین » 
شعر و ادبیات

دلنوشته های امین

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA