ارسالها: 80
#3
Posted: 21 Feb 2011 19:34
گفتمش نقاش را نقشي بكش از زندگي
نقش حبابي بر لب دريا كشيد

تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ... ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
ارسالها: 2642
#7
Posted: 15 Apr 2011 06:33

زندگی یعنی دویدن بی امان در وادی عشق .... رفتن و آخر رسیدن بردر آبادی عشق
زندگی یعنی چكیدن همچو شمع از گرمی عشق ... زندگی یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 5120
#10
Posted: 6 Jul 2011 08:22
زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش پیداست
ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست.
کاش می دانستی در سحرگاه یکی صبح بهار همچو خورشید جهان را دیدن به تن خسته شب آب سحر پاشیدن وندر آن شوکت باغ و گل و ریحان دیدن سوسن و یاسمن و سنبل و نسرین چیدن چه صفایی دارد. کاش می دانستی زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست زندگی جنبش و جاری شدن است. زندگی کوشش و راهی شدن است از تماشاگه اغاز حیات تا به جایی که خدا می داند.
زندگی مانند رودخانها ی جاری است كه می رود و به پشت سرش نگاهی نمی اندازد. هر مقدار كه می رود دیگر برنمی گردد. هر مقدار به سن ما افزوده می شود از عمر ما كاسته می شود. پس بیاییم گلی زیبا در زندگی بكاریم تا از بوی خوش آن دیگران بهرهمند گردند و ما نیز خاطره و یادگاری برای بازماندگان بگذاریم.
}زندگی شاید آن لحظه ی مسدودی است كه نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد و در این حسی است كه من آن را با ادراك ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمی خت در اتاقی كه به اندازه یك تنهاییست
دل من كه به اندازه یك عشق است
به بهانه های ساده ی خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی كه تو در باغچه خانه ی مان كاشته ای
و به آواز قناری ها
كه به اندازه یك پنجره می خوانند. فروغ فرخ زاد{
زندگی رودیست که از دهکده ی غم می گذرد.
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رستد
آنقدر زیباست ین بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت.
بهتر زندگی كنیم
هرگز نمی توان به كسی احساس عشق و دوست داشتنی بودن را هدیه كرد مگر آنكه او ظرفیت پذیرش، قابلیت و توانایی عشق ورزیدن به خودش را داشته باشد.
انسانی كه خود را دوست ندارد و به خویش عشق نمی ورزد، عشق ما را نیز احساس نخواهد نمود.
زندگی هدیه ایست از سوی خدا
زندگی مانند امانتی است به ما كه باید با شناخت سفارشات حضرت حق و برای بهتر زیستن تلاش نموده و آن را در قالب فایل اعمال به صاحب اصلی برگردانیم كه سهم ما از آن عاقبت به خیری و جاودانه بودن درجهان ابدی باشد.
بهتر زندگی كنیم!
هنگامی كه وقت و انرژی خود را صرف این می نمائیم كه همه چیز در بیرون از ما عالی و خوب باشد، در حقیقت توان خود را در سمت و سویی اشتباه متمركز نمودهایم. برای رسیدن به خوشبختی واقعی بجای پرداختن به خلق ثبات و آرامش در پیرامون این ثبات و آرامش را در درون باید جویا شد این اولین راز بهتر زیستن است.
زندگی یعنی هیاهو، زندگی یعنی تکاپو، زندگی یعنی شب نو، روز نو، اندیشه نو
زندگی یعنی غم نو، حسرت نو، بیشه نو. زندگی باید سراسر تکان و تازگی باشد. زندگی باید یک کلام، حتی یک نفس ز جنبش وا نماند. گرچه این جنبش برای مقصدی بیهوده باشد . . . زندگی همچنان آب است، آب اگر راکد بماند، چهره اش افسرده باشد . . . .
بهتر زندگی كنیم!
ممكن است شخصی در اقیانوس عشقمان شنا نماید اما هرگز نباید از یاد برد كه اقیانوس از آن ماست. پس باید به خود احترام گذاشت و خود را دوست بداریم فرآیند تغییر و پیشرفت در زندگی را ارج بنهیم چرا كه این گرامی داشت و بزرگداشت حقیقت وجودی و هویت واقعی ماست كه راه عشق را در وجودمان هموار می كند. بنابراین ما خود عشق هستیم.
زندگی یعنی جاری شدن و به دریای ابدیت پیوستن. زندگی یعنی تلاش برای به هدف رسیدن.
زندگی معنای خوب بودن است. زندگی نام نیك ازخود نهادن است. زندگی آبشار لحظه هاست.
زندگی یادگار قصه هاست. زندگی سرشار از خوبیهاست. زندگی . . .
دو راه برای زندگی کردن وجود دارد: اول اینکه فکر کنید همه چیز یک معجزه است
دوم فکر کنید هیچ چیز معجزه نیست. آلبرت انیشتین.
بهتر زندگی کنیم!
وابستگی به هر چیزی استیصال و بینوایی به همراه می آورد.
وابسته شدن ضد زندگی كردن است. وابستگی ایجاد سد و مانع در مقابل هرگونه تغییر و دگرگونی است. زندگی تغییر مداوم را می طلبد در صورتی كه جلوی این تغییر را بگیریم در حقیقت جلوی پویش زندگی را گرفته ایم.
همیشه سعی کنید درسهایی که از زندگی می آموزید اینها باشد:
آنچه روی میدهد چندان مهم نیست، مهم کاری است که هنگام روبرو شدن با آن اتفاق انجام می دهیم. تو باید همیشه به افرادی که دوستشان داری عشق بورزی زیرا شاید امروز آخرین باری باشد که آنها را می بینی. تو با بهترین دوستت می توانی بهترین کارها را انجام دهی و یا هیچ کاری انجام ندهی و بهترین لحظات را با هم داشته باشید.
گاهی اوقات از کسانی که انتظار داری در هنگام شکست تو را یاری کنند سخت ترین ضربه را خواهی خورد. گاهی اوقات حق داری که عصبانی باشی اما این حق را نداری که ظالم و ستمکار باشی. هر چقدر که اتفاقات بد بیفتد و یا امروز روز بدی باشد زندگی می گذرد و فردا روز بهتری خواهد بود.
زنده بودن با زندگی کردن بسیار متفاوت است.
زندگی هرازگاهی یک شانس دومی جلوی پایت می گذارد.
هر گاه با دل ذلال و روشن تصمیم بگیری تصمیمت درست خواهد بود.
حتی وقتی در بیماری و رنج به سد می بری تنها تو نیستی.
مردم آنچه را که تو در حق آنها انجام داده ای و یا از تو شنیده اند فراموش می کنند، اما هرگز احساسی را که در دلشان بر انگیخته ای فراموش نمی کنند.
برای یافتن آنچه که همیشه در آرزویش هستی هیچ وقت دیر نیست . . .
زندگی نامه شقایق چیست؟ رایت خون به دوش وقت سحر
زندگی را سپرده در ره عشق به کف باد و هر چه باداباد.
زندگی معلم بی رحمی است اول امتحان می گیرد و سپس می اموزد.
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست، هر کسی نغمه خود خواند وازصحنه رود صحنه پیوسته به جاست، خرم ان نغمه که مردم بسپارند به یاد.
زندگی رنگ خیال بر رخ تصویر خواب بود.
آنكسی كه از رنج زندگی بترسد، از ترس در رنج خواهد بود.
اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج كنیم، بهتر آن است كه آنرا خرج لطافت یك لبخند و یا نوازشی عاشقانه كنیم.
" زندگی پدیده ای ایستا نیست. تنها دو گروه نمی توانند افكار خود را عوض كنند:
دیوانگان بیمارستان و مردگان گورستان ".
از آن زمان که اولین زنگ زندگی از ناقوس ساعت به گوش انسان رسید و پا به عرصه ی خاکی گذاشت و خود را در میان گل های سپید و سیاه زمین دید. از آن زمان که فهمید طلوع شوق و غروب غم دارد. از ان زمان که فهمید درخت بدون ریشه پا بر جا نخواهد ماند، بام بدون ستون نمی ایستد و آسمان نیز دارای ستون های نامرئی است. از آن زمان که حلقه های زنجیر های زندگی را دریافت احساس کمبود کرد، کمبود چیزی که بدون آن پا بر جا ماندن بر روی ماسه های نرم، استوار بودن در برابر ضربه های سهمگین امواج پر تلاطم دریا و بدوش کشیدن کوله بار سنگین زندگی امکان پذیر نبود. بلی!
او چیزی کم داشت و آن کسی بود که همانند ریسمانی برای نجات، پلی برای رسیدن به قله ی سعادت و مرهم آلامهای او باشد. او کسی را می خواست تادارویی باشد برای دردها و صندوقچه ای برای کتاب قصه های غصه هایش. او کسی را می خواست که معراجی باشد برای عروجش و شمسه ای برای شب های تنهایی اش
آری این یاقوت آتشین نامی جز "دوست"بر خود نگرفت.
زندگی چیدن سیبی است که باید چید و رفت
زندگی تکرار پاییز است که باید دید و رفت
زندگی رودی است جاری هر که آمد
کوزه ای شادمان پر کرد و مشتی آب نوشید و رفت
قاصد هم، این کولی خانه به دوش
روزگار کوچه گردیهای خود را زندگی نامی د و رفت.
بهتر زندگی کنیم!
عشق چون بر سر بتابد گدازنده می شویم و آنگاه دل است كه می شكافد و جان است كه می تابد و ظلمت است كه با دستپاچگی می گریزد. عشق دیوانه می كند. سلسله بندها را می گسلد و آنگاه لایق خانهی وجود می شود و در این زمان است كه از طرب آكنده می شویم. شمع می شویم، روشن می شویم و آنگاه، دود پراكنده می شویم.
زندگی چیست؟ خون دل خوردن اولش رنج و اخرش مردن . . .
زندگی چیست؟ زندگی یعنی، شروع از هیچ برای رسیدن به اوج، پس باید مراقبت کرد تا با سنگهای غفلت نلغزید و باید با دستگیره ی احتیاط حرکت کرد. زندگی پر از تلخی و شیرینی استاگر لحظه ای شاد هستی چند لحظه بعد غم می آید سراغت فاصله ی بین غم و شادی بسیار کم است پس تا می توانیم باید از، فرصتهایش استفاده کنیم. دوستی به سان گل سرخی است که با لحظه های غفلت پژمرده می شود.
زندگی همیشه بهار نیست گاهی ابر خزان بر آن سایه ی مرگ می افکند و دست بی وفای روزگار باوفاترین یاران را از هم جدا می کند و این فقط دشت شقایق ها تا ابد مهربان، می مانند. فقط پرستوها هستند که پس از بازگشت از کوچ آشیانه ی ویران شده ی خود را از نو می سازند.
زندگی زیباست اما نه به زیبایی حقیقت
حقیقت تلخ است اما نه به تلخی انتظار
و انتظار سخت است اما نه به سختی جدایی، جدایی، جدایی
بزرگترین شکست در زندگی فرار از حقیقت است.
کاش می شد عشق را تفسیر کرد
دانه های اشک را تکثیر کرد.
رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همی ن سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی؟ این رسم زندگیست پس تنها آواز بخوان.
خدایا به من چگونه زیستن را بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت.
زندگی قصه پر غصه یک زندانی است که به حبس ابدی محکوم است.
زندگی بازی یک شطرنج است که در آن انسانها لحظه ای کیشت و به آخر نرسیده مات اند . . .
زندگی چیست؟ پرسشی بی پاسخ؟ یا که آیا سفری است از بهاران به خزان؟
پاسخش هرچه که هست؛ زندگی در نظر من زردی برگ درختی است که در غربت غمبار خزان
چشم می بندد ز همه خاطره ها و همی نرم و سبک با نسیم خنکی رقص کنان
رو به سوی ابدیت سفر آغاز کند و به تکرار بگوید: دل ما رفت ولی سبزی دلهامان هست.
تا زمانی که به پایان برسد این سفر بی برگشت . . . . و بدانگاه زیر پای کودکی بی پروا
با صدای خش خشی درد آلود آخرین صحبت خود را به من و تو می گوید:
)که شما هم برگید ( و به پایان می رسد سبزی تان پس چه خوب است که یادی ز شما سبز بماند در دل سبز بهارستانها.
زندگی مثل پیانو است. دكمه های سفید برای شادی ها و دكمه های سیاه برای غمها اما وقتی می توان آهنگ زیبایی نواخت كه دكمه های سیاه و سفید را با هم فشار دهی!.
زندگی یک پدیده جدی نیست. اگر آن را جدی بگیری، در واقع از کَفَش می دهی. درک زندگی تنها از طریق خنده ممکن است.
زندگی عرصه یكتای هنرمندی ماست هركسی نغمه خود خواند و از صحنه رود. صحنه پیوسته به جاست. ای خوش آن نغمه كه مردم بسپارند به یاد.
زندگی شاید همی ن باشد یك فریب ساده و كوچك
آن هم از دست عزیزی كه تو دنیا را بجز با او و برای او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد.
من هم خدایی دارم
ویرایش شده توسط: plangton31